متن کامل جلسه تفسیر قرآن، ادامه سوره «قلم» (۱۰/بهمن/۱۳۹۵)
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان إلی قیام یوم الدین.
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ)
(ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ) (القم/1)
نون سوگند به قلم و آنچه مى نويسند
(مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ) (القلم/2)
[كه] تو به لطف پروردگارت ديوانه نيستى
در جلسات گذشته تا حدی این آیات را توضیح دادیم و در مجموع روایاتی پیرامون بعضی از آیات بعدی هم عرض کردیم، مجددا به هر آیه برگشتیم تا ببینیم از این آیه جداگانه چه استفاده هایی می توانیم بکنیم. در جلسه گذشته علاوه بر آن بحث های عمومی که چند جلسه در مورد آن صحبت کرده بودیم، در خصوص آیه مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ نیز بعضی از نکات را عرض کردیم. اکنون به آیه وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ می رسیم؛ ای پیغمبر خدا برای تو أجر غیر ممنون در نظر دارد و تو مشمول أجر غیر ممنون هستی. ممنون یعنی اجری که خدا نسبت به آن، بر تو منتی نمی گذارد؛ همچنین به معنای این است که این اجر، اجرِ غیر مقطوع است، یعنی ادامه دارد. ما را به حال و هوای آیه إنّ شانئک هو الابتر می برد، آنها هستند که ابترند، آنها هستند که ادامه ندارند، چیزهایی که تو داری از جنس ولایت است، از جنس نعمت ولایت است، از این جنس است و منتی هم بر تو نیست و مقطوع هم نیست. مقطوع نیست، یعنی استمرار دارد و همیشگی است. می خواهیم درباره این آیه شریفه برکات و سهم معنوی خود را از خدای متعال درخواست کنیم، از خدای متعال بخواهیم که از برکات سفره آیه إنّ لک لأجراً غیر ممنون چیزی به ما عنایت کند.
پس به این آیه ورود پیدا کرده و ابتدا آن را معنا می کنیم. خداوند می فرماید و إنّ لک یعنی ای فرستاده و ای رسول ما، خدا برای تو و به خاطر صبوری ها، شکیبایی ها، مقاومت ها و استقامت های تو در مقابل بدرفتاری کفار و مشرکان و بعدها منافقان، اجر و پاداشی بزرگ، مهم و پیوسته در نظر گرفته است.
مگر پیغمبر(ص) صبوری و شکیبایی داشت؟ بله، به پیغمبر (ص) می گفتند تو تحت تأثیر دور و بری های خودت هستی، تو مفتون و مجنون این غلام، یعنی علی بن ابی طالب(ع) هستی، تو خودت حرفی برای گفتن نداری؛ و حتی می گفتند تو اُذن هستی، یعنی گوش هستی، نمی گفتند سمع هستی، مثل این که در آن زمان ها معنای کلمات را بدون این که در جلسه تفسیر ما شرکت کنند می دانستند، نمی گفتند تو سمع هستی یعنی یک حرفی را می گیری تحلیل می کنی، آن را پخته و رصد می کنی و به قول امروزی ها، آن را بررسی می کنی و سپس نتیجه می گیری، بلکه می گفتند تو اُذن هستی، اُذن یعنی هر حرفی به گوش تو می خورد، بدون این که تحلیل و فهم و تجزیه و توضیحی به آن پیوست کنی، آن حرف در رفتار تو تأثیر می گذارد.
اگر الان به من و شما همچین نسبت هایی دهند آتش می گیریم، این پیامبر اعظم و رسول اکرم و خاتم النبیین(ص) است، همه عالم فدای او هستند، او اشرف موجودات و مخلوقات است، به ایشان این طور حرف می زنند، انسان باید بسیار صبور و شکیبا باشد. از همین رو است که خدا می گوید در قبال این صبوری ها و شکیبایی ها و إنّ لک لأجراً غیر ممنون. عرض کردیم غیر ممنون یعنی بی منت، غیر مقطوع به معنای مستمر و ادامه دار و بی نقص و عیب. همچنین گفته اند که یکی از معانی غیر ممنون، غیر محسوب است، یعنی من یتق الله یجعل له مخرجاً و یرزقه من حیث لایحتسب، آنچه که خدا به تو می دهد، اصلا به حساب و کتاب درنمی آید و فراتر از محاسبات عادی ما انسان ها است.
زمخشری تفسیر چهار جلدی دارد؛ نمی دانم اخیرا ترجمه شده است یا خیر، قبلا کشاف ترجمه نداشت، ترجمه شده، آری این تفسیر خیلی مهم است، آنقدر مهم است که مرحوم طبرسی، مفسر بزرگ شیعه وقتی که مجمع البیان را نوشت، نقل می کنند که بعدا متوجه شد که تفسیری به نام کشاف وجود دارد، مجددا یک دوره دیگر تفسیری به نام جوامع الجامع را بخاطر دسترسی پیدا کردن به کشاف، به رشته تحریر درآورد. اگر الان شما جوامع الجامع مرحوم طبرسی را ملاحظه کنید، می بینید که مایه های آن شباهت زیادی به تفسیر کشاف زمخشری دارد. زمخشری در توضیح لغات و اصطلاحات و معانی بیان قرآن خیلی جدی کار کرده است، از این جهت تفسیر او بسیار مورد توجه شیعه و سنی است، همه به آن توجه دارند. ایشان از نظر مکتبی هم معتزلی به حساب می آید؛ در مقابل فخر رازی و تفسیر کبیری که او دارد، با مکتب اشعری گری است، زمخشری با مکتب معتزلی کف به اصطلاح نگاه تفسیری او است، گفته است غیر ممنون یعنی غیر مقطوع؛ بعد گفته مانند عطاءً غیر مجذوذ؛ أو غیر ممنون علیک، می گوید پیغمبر بر تو منتی نیست بخاطر این اجری که خدا به تو می دهد، چرا منتی نیست؟ً! بخاطر این که لأنّه ثوابٌ تستوجبه علی عملک، زیرا این یک ثوابی است که تو بخاطر هنر خودت، بخاطر بندگی خودت، بخاطر شکیبایی و صبوری خودت به این معنا رسیده ای، خدا عنایت کرده و تئ رسیده ای.
و لیس بتفضل ابتداءً اینگونه نیست که خداوند همینطوری یک چیزی را مجانی به تو بدهد و بعد بر تو منت بگذارد. ما چقدر همت کردیم که پیغمبر مبعوث شود؛ و لذا خدا به ما می گوید:
(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ ) (آل عمران/164)
به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت
شما که زحمت نکشیدید، خدا پیغمبر را به جامعه انسانی عنایت کرد، شما مشمول حضور پیغمبر و متنعم به نعمت رسالت و نبوت شدید و لذا می فرماید که لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ؛ این تفضل ابتدائی است؛ یعنی همینجوری خدا به شما داده است، شما که زحمت نکشیدید تا نتیجه زحمت شما باشد؛ اما آنچه که خدا به پیغمبر (ص) عنایت کرده و اینجا راجع به آن صحبت می کند، چیزهایی است که پیغمبر (ص) برای آن رنج ها و زحمت ها کشیده است. در روایات آمده است که فردی می گوید ما دیدیم یک جوانی می رود و یک آدم مسنی او را دنبال می کند، آدم مسن که پشت سر آن جوان می رود، به جوان سنگ می زند؛ بعد چشم ما خورد و دیدیم که بخاطر آن سنگ هایی که آن آدم مسن به آن جوان پرتاب کرده، از ساق پا و پیراهن عربی که تن آن جوان بود، خون جاری است. بعد برای ما معلوم شد که آن فرد مسن ابولهب عموی پیغمبر (ص) است و آن جوان هم شخص پیغمبر (ص) است. پیامبر (ص) هم جواب سنگ زدن های عمویش را با سنگ نمی دهد. فقط می خواسته خودش را از شر او حفظ کند. صبوری؛ در انواع و اقسام عرصه ها این صبوری را از حضرت دیدیم.
یکی از جاهایی که کلمه صبوری هیچ نیامده است اما واقعا فضا نشان می دهد که چقدر پیغمبر ما صبور بوده است، همین آیات اول سوره مبارکه قلم است؛ همین آیاتی که الان داریم می گذرانیم.
و إنّما تمنّ الفواضل لا الاجورة علی الاعمال؛ زمخشری، صاحب کشاف می گوید که منت گذاشتن برای فواضل است، برای آن عنایت های ابتدائی خدا است؛ نه برای اعمالی که خدا درباره آنها وعده پاداش و اجر داده است. آنچه که پیغمبر کرد، خودش را مستحق اجر و پاداش کرد، در مقابل نعمت های ابتدائی نبود که بخواهد مشمول منت باشد. این نکته خیلی وزینی است که زمخشری در کشاف بیان کرده است.
خداوند آب و نان داده، اما منت نگذاشته است، ولی وقتی که پیغمبر (ص) را می دهد، منت می گذارد تا ما قدر پیغمبر را هم بدانیم. وقتی که خدا راجع به پیغمبر (ص) منت می گذارد، یعنی ببینید من برای شما چه کردم!؟ قدر این نعمت بزرگی را که باعث شده من بخاطر آن به شما منت بگذارم، بدانید و وقتی که راجع به نبوت بر ما منت می گذارد، معلوم می شود که راجع به ولایت هم که استمرار نبوت است، منت هم استمرار دارد.
به ما می گویند که چرا در ایجا خدای متعال به پیغمبر (ص) می گوید من به تو اجر غیر ممنون، به تو عنایت می کنم؟! غیر مقطوع، اجری که بخاطر آن بر تو منت نمی گذارم. یک نگاه و تدبر و تأملی در آیاتی که می توان در این زمینه خیلی چیزها را در آن دید، می کنیم. من می خواهم بحث این آیه را تمام کنم. شاید یک مقداری با عجله بگویم، شما آیات را یادداشت کنید که دیگر این بحث به هفته آینده نکشد. به سراغ آیه بعدی برویم و توجه هم داشته باشیم که راجع به این آیه ای که بحث می کنیم، درواقع داریم کاملا زمینه های ورود به آیه بعدی را که باید برای ما بسیار مهم باشد، فراهم می کنیم؛ و إنّک لعلی خلق عظیم. گویا این جلسه ما را آماده می کند که به خدمت آن آیه برسیم.
چرا اجر پیغمبر (ص) اجر غیر ممنون شده است؟! عرض کردیم که این اجر و پاداش در برابر شکیبائی رسول خدا در مقابل افتراء ها و اتهامات و نسبت های ناروایی است که به آن حضرت می گفتند. خداوند به حضرت این نوع اجر را عنایت می کند، چرا خدا این کار را می کند؟! لقمان به فرزندش می گوید:
(يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ) (لقمان/17)
اى پسرك من نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش اين [حاكى] از عزم [و اراده تو در] امور است
وقتی که این کارها را کردی، تازه باید به اینجا رسیده باشد که هرچه به تو وارد شد، صبوری و شکیبائی کنی. حالا باید صبوری و شکیبائی را هم معنا کنیم، چه بسا آن برداشتی که ما از صبر و شکیبائی داریم، با آن صبر و شکیبائی که قرآن می خواهد ما داشته باشیم، خیلی فرق داشته باشد. ما معمولا صبر را به معنای تحمل معنا می کنیم، صبر کن، یعنی دندان روی جگر بگذار. خیلی خودمانی خلاصه آن این می شود. آیا قرآن هم همین صبر را می گوید. ظاهرا اینطور نیست خیلی فرق می کند. حالا ببینیم چه چیزی درمی آید، از آیات استفاده کنیم ببینیم آن صبری که قرآن می گوید دندان روی جگر گذاشتن و تحمل کردن و پذیرفتن فشارها است، یا فرق می کند؟! ما ادعا می کنیم که فرق می کند، حالا برویم سراغ آیات ببینیم فرق آنها چیست.
ذات احدیت تحت هیچ فشار و تحملی نیست ولی صبار است.
صبار است؛ احسنت بر شما. مثل این است که مثلا می گوییم تقوا، یعنی ترس و پرهیز؛ بعد می که اگر اینجوری معنا کنیم، ذات پروردگاری که نه اهل ترس است نه اهل پرهیز است اما در قرآن آمده است که هو اهل التقوا و المغفرة، در نماز عید فطر می گوییم یا أهل التقوا. اگر بگوییم معنایش یعنی خدای اهل ترس و پرهیز، ما که خجالت می کشیم با خدا اینطوری حرف بزنیم، پس باید به این کلمات و ادبیات،یک نگاه دیگری داشته باشیم. خدا صبار است، پس معلوم می شود صبر یک چیز دیگری است، اینها است که ما را محیا می کند تا بفهمیم إنّک لعلی خلق عظیم یعنی چه؟!
لقمان به فرزندش می گوید:
(وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ) (لقمان/17)
و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش اين [حاكى] از عزم [و اراده تو در] امور است
لقمان به شما می گوید، به ما می گوید، به همه اهل عالم می گوید وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ. بر آنچه که بر تو اصابت می کند، آن اتفاقاتی که برای تو می افتد، آن فشارهایی که دوست و دشمن بر تو وارد می کنند، شکیبائی و صبوری کن. این از آن چیزهایی است که اسمش را باید عزم الامور گذاشت، امور بسیار مهم. در میان پیغمبران چند پیغمبر داریم که اولوا العزم هستند، عزم الامول یک جایگاه خیلی والا و بالائی دارد.
خدای متعال در سوره شوری می فرماید:
(وَلَمَنْ صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ) (الشوری/43)
و هر كه صبر كند و درگذرد مسلما اين [خويشتن دارى حاكى] از اراده قوى [در] كارهاست
هرکسی شکیبائی کند گاهی هم غفران و گذشت و بخشش داشته باشد، این حالت، این قدرت روحی، این توان تصمیم گیری عزم الامور حساب می شود. بجای این که عصبانی شود، بجای این که پرخاشگر باشد، بجای این که روح انتقام جوئی از منشأ عصبانیت او را تحت تأثیر قرار دهد، با حکمت و درایت و با فهم از موضع یک انسان متعالی با تدبیر تصمیم می گیرد. اگر ما بخواهیم اینها را در عصر خودمان بفهمیم، باید دست به دامن امام راحل، بنیانگذار انقلاب اسلامی شویم، یا باید رهبر خودمان را خوب ببینیم، اینها دارند اینگونه زندگی می کنند.
همچنین در سوره احقاف آیه 35 می فرماید:
(فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ بَلَاغٌ فَهَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الْفَاسِقُونَ) (الأحقاف/35)
پس همان گونه كه پيامبران نستوه صبر كردند صبر كن و براى آنان شتابزدگى به خرج مده روزى كه آنچه را وعده داده مى شوند بنگرند گويى كه آنان جز ساعتى از روز را [در دنيا] نمانده اند [اين] ابلاغى است پس آيا جز مردم نافرمان هلاكت خواهند يافت
همانگونه شکیبائی بورز که پیغمبران اولوا العزم شکیبائی می کردند، ببین موسی (ع) چه کرد، ببین نوح (ع) چه مسائلی به او گفتند و او چطور رفتار کرد، برو ببین ابراهیم (ع) چطور زندگی و چطور رفتار کرد. وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ؛ در مقابل آنهایی که با تو مقابله می کنند، شتاب نکن. قیامت که برپا می شود، آنهایی که همه عمر خودشان را به پای دنیایشان گذاشتند، متوجه می شوند که انگار همه دوران زندگی آنها بخشی از یک روز بود، نه این که همه زندگی آنها به اندازه یک روز بود، همه زندگی آنها که خودشان را هلاک کردند و هر خیانتی کردند، چپاول کردند، دزدی کردند، مال جمع کردند، به هر دری زدند که به یک مقامی برسند، همه اینها را که جمع می کنند می بینند به اندازه یک گوشه از یک روز می شود؛ انگار زندگی اینها چند دقیقه طول کشیده است. آیا می ارزید که برای اینها جهنمی شوند؟! آیا غیر از فاسقان کسی هلاک می شود؟!
(إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ) (آل عمران/190)
مسلما در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانه هايى [قانع كننده] است
اولوا الالباب نزد خدا خیلی عزیز هستند. اولوا الالباب چه کسانی هستند؟!
(الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ) (آل عمران/191)
همانان كه خدا را [در همه احوال] ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مى كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مى انديشند
هم اهل ذکر هستند و هم اهل فکر هستند، هم اهل عقل هستند و هم اهل قلب هستند، هم دل دارند و هم فکر دارند. همچنین راجع به اولوا الالباب می فرماید:
(أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ) (الرعد/19)
پس آيا كسى كه مى داند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقيقت دارد مانند كسى است كه كوردل است تنها خردمندانند كه عبرت مى گيرند
آیا آن کسی که به این بلوغ و شعور رسیده است که آیات قرآن حق است؛ مانند آن کسی است که کوردل است؟! کاملا نشان می دهد که آدم ها دو دسته هستند؛ یا کور هستند و یا قرآن را می فهمند و می بینند. اگر قرآن را نمی بینند، پس کور هستند، اگر کور نیستند پس باید قرآن را بچشند و حقانیت قرآن و حقانیت پیام های آیات قرآنی را حس کنند، لمس کنند و درک کنند. قرآن می گوید آیا کورها با آنهایی که قرآن را می فهمند و می بینند یکی هستند؟! بعد می فرماید همین حقیقت را هم اولوا الالباب هستند که متوجه می شوند و همه همین را هم نمی فهمند. فقط اولوا الالباب هستند که همین مقایسه بین کور و بینا با معیار قرآنی را درک می کنند. حالا ممکن است که این اولوا الالباب سواد خواندن و نوشتن هم نداشته باشند، و ممکن هم است آن کور در دنیا به علم و دانش مشهور هم باشد. خدای متعال بعد از این که در آیه 19 سوره مبارکه رعد اولوا الالباب را می گوید؛ در تعدادی از آیات بعد از آیه 19 توضیح می دهد که این اولوا الالباب چطور موجوداتی هستند و می فرماید:
(وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ) (الرعد/22)
و كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى كردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزيشان داديم نهان و آشكارا انفاق كردند و بدى را با نيكى مى زدايند ايشان راست فرجام خوش سراى باقى
آنهایی که برای دیدن وجه رب؛ یعنی برای اینکه بتوانند در زندگی قبل از مرگشان بگویند که إنّی وجّهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض صبوری و شکیبائی و استقامت می کنند تا این که وجه رب روزی آنها شود، یعنی بفهمند و مثل ابراهیم (ع) بتوانند بگویند که إنی وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض، بدی ها را هم با خوبی ها جواب می دهند. یک موقع من آرزویم این است که تا زنده هستم، فلان ماشین را داشته باشم، فلان ملک را داشته باشم، فلان ساختمان را داشته باشم، چقدر من کوچک هستم، خدا می گوید می خواهی آرزو هم داشته باشی، مردانه آرزو داشته باش، آرزوی تو این باشد.
بعد خطاب به الوالالباب می گویند:
(سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ) (الرعد/24)
[و به آنان مى گويند] درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر كرديد راستى چه نيكوست فرجام آن سراى
روز قیامت بهشت را به آنها پیشنهاد می کنند، نه این که بر شما منت می گذاریم و شما را بهشت می بریم نه، این پاداش غیر ممنون است، غیر محاسبه است، این پاداش ماندگاری و استمرار در راه حق است. سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ؛ عاقبت به خیر شدید، این دیگر بهترین عاقبت به خیری است که نصیب شما شد.
و إنّ لک لأجراً غیر ممنون؛ پیغمبر، این پاداش آن صبوری های تو است. خدا خود به پیغمبر (ص) گفته است که تو باید صبوری کنی، حالا پیغمبر صبوری کرده، یعنی فرمان خدا را اجرا کرده است. وقتی که اجرا کرده، خدا به او پاداش می دهد؛ منت نمی گذارد که می شود غیر ممنون.
(وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ) (النحل/127)
و صبر كن و صبر تو جز به [توفيق] خدا نيست و بر آنان اندوه مخور و از آنچه نيرنگ مى كنند دل تنگ مدار
پیغمبر شکیبائی کن، شکیبائی و صبوری تو فقط برای خداست؛ بخاطر کارهای این آدم ها اندوهگین مشو، بخاطر این مکرها و نیرنگ ها و حیله ها و دروغ ها در مضیقه قرار نگیر، مکرها و حیله های جاهلان، مغرضان، منافقان، مشرکین، کفار، دنیا پرستان و هواپرستان تو را در مضیقه قرار ندهد و فشار به تو نیاید، فشار برای تو که نیست، برای دشمنان تو است، تو کسی هستی که خدا تو را در این عرصه می بیند. ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ تو که نباید در فشار باشی. یا أیتها النفس المطمئنه، به پیغمبری که بخواهد در برابر حرف هرکسی فورا اعصابش خرد شود، النفس المطمئنه نمی گویند. بعد فرمود:
(إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ) (النحل/128)
در حقيقت خدا با كسانى است كه پروا داشته اند و [با] كسانى [است] كه آنها نيكوكارند
اینجا ما می بینیم اصلا جائی نیست که بخواهد فرهنگ منت گذاشتن دیده شود؛ هرچه که هست انگار خدا می خواهد بگوید پیغمبر باریک الله دست تو درد نکند، همانطوری که من می خواستم تو همانطور عمل کردی، وقتی که می گوید دست تو درد نکند، تو همانی شدی که باید باشی، این کجا و منت گذاشتن کجا. می خواهم بگویم چرا می گوید اجر غیر ممنون. این جواب آن چرا است. در صبوری، به صورت جمعی هم باید صبور بود، یعنی قرآن هم اینطوری می گوید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
(وَالْعَصْرِ) (العصر/1)
به عصر سوگند
(إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ) (العصر/2)
كه انسانها همه در زيانند.
(إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ) (العصر/3)
مگر كساني كه ايمان آورده، و اعمال صالح انجام داده اند و يكديگر را به حق سفارش كرده، و يكديگر را به شكيبائي و استقامت توصيه نمود.
کاملا جملات و کلمات نشان می دهد که صبر هم مثل نماز است؛ چطور نماز بنای آن بر جماعت است، صبر هم بنای آن بر جماعت است؛ یعنی همه باید دست به دست هم بدهیم و برای رسیدن به اهداف و آرمان های انبیاء و اولیاء، شکیبائی کنیم، صبوری کنیم، استقامت بورزیم، مقاومت کنیم تا به نتیجه برسیم. این هم از مقولات جمعی است.
(وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا) (الکهف/28)
و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى خوانند [و] خشنودى او را مى خواهند شكيبايى پيشه كن و دو ديده ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته ايم و از هوس خود پيروى كرده و [اساس] كارش بر زياده روى است اطاعت مكن
دست خودت را در دست آنهایی بگذار که صبح تا شب با خدا هستند، دامن آنها را بگیر، آنهایی که إنّی وجهت وجهی للذی فطر السماوات کار آنها است،چشم از آنها باز مدار. مثلا وقتی که شما بعد از نابودی غاصبان سرزمین وحی با کاروان به سفر مکه مکرمه رفتید، به فرزندان و همسرتان و به دوستانتان سفارش می کنید که هیچوقت چشمت را از من برنگردانی، گم می شوی و دیگر نمی توانیم به راحتی همدیگر را در این ازدحام جمعیت پیدا کنیم. خدا می فرماید که در این دنیایی که خیلی راحت آدم ها گم می شوند؛ در مقام و مال و هواهای نفسانی و در گناهان و غفلت ها و جهالت ها گم می شوند، دست خودتان را در دست آنهایی که اهل ایمان هستند، اهل دل هستند و اهل ذکر هستند، بگذارید تا این که گم نشوید. اگر گم شدید، می شود:
(الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا) (الکهف/104)
[آنان] كسانى اند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مى پندارند كه كار خوب انجام مى دهند
در همین مسائل دنیایی آدم گم می شود، خیال هم می کند خیلی پیشرفت کرده است؛ در حالی که هیچی هم ندارد، فقط در دنیا می لولد. وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا؛ چشم از بندگان خدا مگیر، همیشه به آنها نگاه کن، مگر اینکه خدای ناخواسته تصمیم گرفتی که زینت های دنیا را دنبال کنی که چشم خودت را از آنها می گیری، اگر چشم خودت را از آنها برمی داری، به کجا نگاه می کنی، آنجایی که نگاه می کنی می شود زینت های دنیا و این خطر سقوط را برای تو دارد. وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا؛ برادر و خواهر مؤمن خدا می گوید هیچوقت از آنهایی که ما آنها را از یاد خودمان غافل کردیم، اطاعت نکن. فقط فکر همین دنیا هستند، دنبال مردم هستند، می گویند مردم ما را ببینید، مردم به ما رأی بدهید، مردم با ما باشید، مردم منافع ما را تأمین کنید، خدای آنها مردم هستند، آنوقت بیشترین ظلم ها را هم به مردم می کنند؛ مانند همان مثالی که بارها عرض کردم، آنهایی که با خرما بت درست می کردند و وقتی که گرسنه می شدند همان بت را می خوردند. اینهایی که مردم را بت مطرح می کنند، خون مردم را می مکند. ببینید در مسائل اقتصادی، در مسائل سیاسی جز منافع خودشان نمی خواهند؛ برای این که مردم را بت می بینند، برای منافع خودشان می بینند، نه این که مردم را خیلی دوست دارند، اگر مردم را دوست داشتند، خدا را می دیدند و بعد از خدا به سراغ مردم می آمدند، برای اجرای فرمان خدا به خدمت مردم می آمدند. آن موقع یک چیز دیگر می شد.
الان یکی از بیچارگی های ما همین اطاعت کردن از کسانی است که خدا قلب آنها را از یاد خودش محروم کرده است؛ یعنی لیاقت ندارند که خدا در دل آنها باشد، همه چیز در دل آنها است، آمریکا در دل آنها است، قدرت های استکباری بر جان آنها سیطره پیدا کرده است، محبت دنیا در دل آنها است، حرص به مال دنیا آنها را کور کرده است، آنوقت اینها لیاقت ندارند که محبت خدا در دل آنها باشد. خدا می گوید از آنهایی که دلهایشان جای محبت من نیست، اطاعت نکن؛ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛ اینها به دنبال هواهای نفسانی خودشان هستند؛ کارشان هم جز ظلم و تعدی و افراط و اینها چیز دیگری نیست.
خدای متعال در آخرین آیه سوره مبارکه روم می فرماید:
(فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ) (الروم/60)
پس صبر كن كه وعده خدا حق است و زنهار تا كسانى كه يقين ندارند تو را به سبكسرى واندارند
پیغمبر شکیبائی بورز، وعده خدا حق است، شکی در وعده خدا نیست، کسانی که یقین ندارند، نمی توانند باعث کوچکی و سستی تو هم بشوند. این را خدا می فرماید، پیغمبر اینطور زندگی کرده است. این نوع زندگی جوری نیست که ما بگوییم خدا باید به پیغمبر منت بگذارد، منت برای اینجا و برای این فضا نیست.
یک سؤال این است که چگونه ما شکیبائی بورزیم که این شکیبائی برای ما تبدیل به خلق پسندیده شود؟!
خداوند فرمود و إنّ لک لأجراً غیر ممنون و بعد فرمود و إنّک لعلی خلق عظیم، یعنی این آیه بستری شد برای آیه بعد. ما چه کنیم که آمادگی و لیاقت پیدا کنیم که صاحب خلق خوب و پسندیده شویم؟! حالا خلق عظیم به پیغمبر (ص) اختصاص دارد اما ما هم می خواهیم در حد خودمان از سفره خلق باعظمت پیغمبر (ص) بهره ببریم، چه کنیم که این بهرمندی روزی ما شود؟! خدای متعال زمینه های خلق عظیم را در ما اینطور ایجاد می کند، در آیه 45 سوره مبارکه بقره می فرماید:
(وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ) (البقرۀ/45)
از صبر و نماز ياري جوئيد (و با استقامت و كنترل هوسهاي دروني و توجه به پروردگار نيرو بگيريد) و اين كار جز براي خاشعان گران است.
وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ؛ از نماز و روزه نیرو بگیرید. برای این که به آن خلق عظیم برسیم باید از اینجا شروع کرد. معمولا صبر را در اینجا روزه معنا کرده اند، نه این که بگوییم معنای آن روزه است، مصداق آن و به اصطلاح تحقق بیرونی آن می شود روزه. خداوند فرمود وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ؛ دست به دامن نماز و روزه بزنید، دست به دامن عبادت و بندگی بزنید، وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ؛ فکر نکنید راحت است، بله ما همینطوری از روی کلمات سر می خوریم و می رویم. إیاک نعبد و إیاک نستعین؛ حالا تو را به حضرت عباس (ع) یک لحظه بایست، ببینم این إیاک نعبد که گفتی راست گفتی یا شوخی کردی؟! حقیقتا إیاک نعبد گفتی یا نه، همینطوری یک چیزی گفتی؟! حالا گیر نده دیگر؛ یک چیزی گفتیم، بگذار برویم دنبال زندگی خودمان. یا مثلا وقتی گفتی لا إله إلا الله؛ حقیقتاً اگر لاإله إلا الله گفتی؛ پس چرا صبح تا شب غیر از لاإله إلا الله زندگی می کنی؟! آمدی گفتی الله اکبر؛ پس چرا در مقابل قدرت های شیطانی به زانو در آمدی، لرزیدی و ترسیدی، مواضع تو زمین تا آسمان عوض شد، پس فقط خاشعین می توانند در پیشگاه خدا نماز و روزه را حقیقتاً بگویند، حقیقتاً بگویند سبحان ربی العظیم و بحمده؛ اینگونه در مقابل عظمت خدا سبحان ربی الاعلی و بحمده می گویند، مگر کار هرکسی است که این حرفها را بزند، واقعا اگر خدا نمی گفت قل، ما جرأت می کردیم بگوییم هو الله احد؟! فقط می خواهیم بگوییم خدایا ببین خودت گفتی، من که می دانم من در آن حد نیستم که اینجوری حرف بزنم، من می خواهم بگویم هو الله احد، خدا می گوید بگو، من به تو می گویم بگو تا به آن برسی. وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ؛ این نماز و روزه و عبادت و بندگی خیلی بزرگ است، به قد و قواره ما، انسان های آلوده به دنیا نیست، هرچقدر خشوع و خشیت پیدا کردیم، همان اندازه اینها واقعی می شود.
خدای متعال در آیه 153 سوره مبارکه بقره می فرماید:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ) (البقرۀ/153)
اي افراد با ايمان از صبر (و استقامت) و نماز (در برابر حوادث سخت زندگي) كمك بگيريد (زيرا) خداوند با صابران است
در حقیقت خداوند بشارت می دهد که اگر تو این کار را کردی، حواست باشد که خدا تو را همراهی می کند، خدا با تو می شود. اینجا خیلی حرفها و توضیحات دارد که بگذریم. عرض کردم صبری که ما معنا می کنیم با صبری که خداوند می گوید، فرق می کند؛ می خواهیم این را باز کنیم. اگر این صبری که ما از آن حرف می زنیم، صبری باشد که از دل نماز، از إیاک نعبد و إیاک نستعین برخیزد؛ وقتی که به نماز ورود پیدا کردی، لااقل این صبوری همانجا به کار می آید. من می خواهم از اول تا آخر نماز با خدا همراه باشم، اگر من اصلا اهل صبر نباشم، مگر می توانم همراه باشم؟! کوچک ترین بهانه ای من را فرسخ ها دورتر از نماز پرت می کند، دیگر خدا را نمی بینم، سیر و سفر می کنم و به دنبال گمشده های خودم می گردم و موقع سلام نماز برمی گردم و بساط خودم را جمع می کنم. این که صبوری نیست، اگر من صبوری کنم و صبر من از متن نماز برخیزد، وقتی می گویم سبحان ربی الاعلی و بحمده، یعنی خدایا من برای هیچ برتری و علو و بالائی و برای هیچ مقامی در این دنیا ارزشی قائل نیستم، إلا این که تو علیّ عظیم هستی، تو به من عظمت ببخشی، تو به من علوّ مرتبه بدهی، اگر این گونه صبوری از نماز استحصال شود و در انسان نفوذ کند، آنوقت چه می شود؟! می شود:
(إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ) (الأنفال/65)
اگر از [ميان] شما بيست تن شكيبا باشند بر دويست تن چيره مى شوند و اگر از شما يكصد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز مى گردند چرا كه آنان قومى اند كه نمى فهمند
آنوقت تو آنقدر بزرگ می شوی، آنقدر عظمت پیدا می کنی که خدا می گوید تو یک نفر حداقل در مقابل ده نفر از دشمن هستی، ببین چقدر آدم فرق می کند؟! یعنی یکدفعه یک نفر آدم، ده برابر می شود، چقدر خوب است که آدم یکدفعه ده برابر عظمت پیدا کند، ده برابر علو مرتبه پیدا کند. آنهایی که کافر هستند، آنهایی که اهل صبر و صلاة نیستند، در مقایسه با یک انسان پرورش یافته مکتب دین و ایمان و صبر و صلاة، یک دهم هستند. این هم حداقل را می گوید، ممکن است یک کسی پیدا شود که یک نفر باشد و در مقابل همه دنیا هم بایستد، اگر صبری باشد که از نماز و روزه برگرفته شده باشد، حداقل یک نفر ده برابر آنها می شود. خدای متعال در سه آیه، 118، 119 و 120 آل عمران حدود ده حیله و نیرنگ و نقشه از دشمنان مستکبر بیان می کند و در آخر آیه 120 می فرماید:
(وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا ) (آل عمران/120)
و اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد نيرنگشان هيچ زيانى به شما نمى رساند
یعنی اگر در مقابل این حیله ها و نیرنگ ها فریب نخوردی، گول نخوردی، سست نشدی، عقب نشینی نکردی و نترسیدی، آنوقت همه اینها معنای صبر می شود. این کجا تحمل کجا؟! تحمل که صبر نیست. گاهی وقت ها اصلا بد است که آدم تحمل کند، مثلا هرچه شاه جنایت می کرد، ما سخنرانی کنیم و به مردم بگوییم تحمل کنید، دیگر همینجور خوب است و یا هرچقدر آمریکا شما را تحقیر کرد، بگوییم که آقا، آمریکا دارد ما را تحقیر می کند، یک نفر بگوید حالا شما صبر کنید دیگر. بله مسیحی ها یک چیزی می گویند؛ البته مسیحیت واقعی این را نمی گوید، مسیحیت تحریف شده این را می گوید که اگر کسی در گوش راست شما سیلی نواخت، گوش چپت را هم برای سیلی دیگر آماده کن. این دستور اسلام نیست، دستور مسیحیت هم نیست، چون مسیحیت هم همان اسلام است، این تحریف است، آموزه های صهیونیستی است، اما آنچه که دین ما می گوید، صبر، به معنای تحمل نیست. دشمنان ده جور نقشه می کشند، خدا می گوید که اگر مقاومت کردی، اگر ایستادگی کردی، اگر با دشمن رودررو شدی و جوانمردانه ایستادی، آن موقع وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا؛ آنوقت جنگ احزاب پیش می آید، پیغمبر (ص) در آن شرائط دشمن را می شکند، نتیجه اش این می شود.
بر همین اساس از حضرت امیرالمؤمنین (ع) هم بشنویم که می فرماید: Nاَلصَّبْرُ اَحْسَنُ حُلَلِ الاِیْمانِ وَاَشْرَفٌ خـَلائِقِ الاِنْسـانِM صــبر، بهترین جـامه هاى ایمـان و از برترین ویژگیهاى اخلاقى انسان است. صبر شیرین ترین ثمرات و نتائج ایمان است، هرچه انسان مؤمن تر می شود، آن صبوری و شکیبائی به معنای ایستادگی مقاومت و بصیرت در او بیشتر می شود. صبر جزو شریف ترین خلقیات انسان است. می خواهیم به سراغ و إنّک لعلی خلق عظیم برویم؛ حالا خدا صبر پیغمبر (ص) را می ستاید و بعد می گوید که و إنّک لعلی خلق عظیم؛ پس ما هم باید این صبوری را که قرآن می گوید، پیدا کنیم و بعد به سراغ خلق عظیم که پیغمبر (ص) دارد، برویم و از آن بهرمند شویم. حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمودند Nوَ اَلصَّبْرُ شَجَاعَةٌM صبر شجاعت است. صبر به معنای تحمل مگر می شود شجاعت باشد؟! بعد امیرالمؤمنین (ع) یک دعا می کند و می فرماید Nأَخَذَ اَللَّهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِکُمْ إِلَى اَلْحَقِّ وَ أَلْهَمَنَا وَ إِیَّاکُمُ اَلصَّبْرَM خداوند دلهاى ما و شما را متوجه حق كند، و به ما و شما صبر عنايت فرمايد. یعنی می گوید خدایا ما، این محبان ما، دلهای همه را حق طلب قرار بده و برای ما و شما و خودش و پیروانش از خدا طلب صبر می کند. این کاری که حضرت می کند، همان تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر است و می شود إنّ الذین قالوا ربنا الله. معنای صبر این است.
(إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ) (فصلت/30)
در حقيقت كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست سپس ايستادگى كردند فرشتگان بر آنان فرود مى آيند [و مى گويند] هان بيم مداريد و غمين مباشيد و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد
اللهم یا إلهی قوّ علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمة، و اصبر علی ما اصابک، إنّ ذلک من عزم الامور، و اشدد علی العزیمة جوانحی. اگر ما دست و بازوی خودمان را، سلاح های رزمی و جنگی خودمان را، علم و دانش خودمان را، صنعت و تکنولوژی خودمان را برای مقابله با دشمنان در حد اعلی قوی کنیم، می شود قوّ علی خدمتک جوارحی، و اگر اراده و عزم خودمان را و شخصیت کرامت مدارانه خودمان را پای کار بیاوریم و در مقابل دشمنان روح ذلت و عقب نشینی از خود نشان ندهیم، می شود و اشدد علی العزیمة جوانحی، این می شود آن صبری که پیغمبر (ص) داشته و در این سوره از آن صحبت شده است. این صبر زمینه خلق متعالی و پسندیده است که ان شاء الله در جلسات آینده درباره آن صحبت خواهیم داشت.
و السلام علیکم و رحمة الله.