امروز :
Skip to main content

آیت‌الله مظفری، نماینده ولی‌فقیه در استان و امام جمعه قزوین ضمن حضور در مسجد صاحب‌الزمان (عج) هادی‌آباد و اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء، در جمع نمازگزاران این مسجد سخنرانی کرد.

آیت‌الله حسین مظفری در جمع نمازگزاران مسجد صاحب‌الزمان (عج) هادی‌آباد اظهار کرد: شما عزیزان با حضورتان در مسجد و نماز جماعت به مسجد رونق داده و مایه آبادانی هر چه بیشتر مساجد می‌شوید، ان‌شاءالله خدای متعال این خانه خدا را شفیع ما و شما در روز قیامت قرار دهد.

وی ادامه داد: یکی از تجار تهران ده‌ها سال پیش به زیارت مرقد امیرالمؤمنین (ع) در نجف اشرف مشرف شد، در آن زمان مردم پول را به‌صورت نقد با خود حمل می‌کردند، این تاجر نیز پول نقد با خود به همراه برده بود، در آنجا جیب او را زده و پولش را سرقت کردند و همه دارایی او به سرقت رفت، دستش خالی شده و راه چاره‌ای پیش روی خود نمی‌دید.

امام جمعه قزوین عنوان کرد: با توجه به اینکه آدم متشخصی بود، خجالت می‌کشید که ماجرا را برای کسی تعریف کند، تنها راه چاره را در توسل به امیرالمؤمنین (ع) می‌دید، به حرم رفت و به حضرت توسل کرد و گفت یا امیرالمؤمنین (ع)، من زائر تو هستم، لطف و عنایتی به من کن.  

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین بیان کرد: شب امیرالمؤمنین (ع) را در عالم رؤیا دید و حضرت به او فرمود فردا خدمت آشیخ علی زاهد برو و پولت را از او بگیر، وقتی از خواب بیدار شد، چون آشیخ علی زاهد را نمی‌شناخت، از دیگران پرس‌وجو کرد، گفتند آشیخ علی زاهد یکی از علماست که در فلان مسجد نماز می‌خواند.

وی خاطرنشان کرد: جایگاهی که مرحوم آشیخ علی زاهد قمی در آن روزگار نجف داشت، مانند جایگاه مرحوم آیت‌الله بهجت در قم بود، یعنی یک عارف کامل که علما در نماز جماعت ایشان شرکت می‌کردند و به ایشان اقتدا می‌نمودند.

آیت‌الله مظفری تأکید کرد: این تاجر با خودش گفت من بروم به آشیخ علی زاهد چه بگویم، بگویم خواب دیدم امیرالمؤمنین (ع) گفت برو پولت را از شیخ بگیر؟ خجالت کشید و نرفت، دوباره به حرم امیرالمؤمنین (ع) رفت و به حضرت متوسل شد، شب مجدد حضرت به خوابش آمد و فرمود من که گفتم برو از آشیخ علی زاهد پولت را بگیر.

نماینده مردم استان قزوین در مجلس خبرگان رهبری تصریح کرد: باز هم خجالت کشید و نرفت، روز سوم باز به حرم رفت و متوسل شد و شب مجدد حضرت در خواب به او فرمود برو پولت را از آشیخ علی زاهد بگیر. وقتی از خواب بیدار شد تصمیم گرفت نزد آشیخ علی برود، به مسجدی که ایشان در آن نماز می‌خواند رفت و در نماز شرکت کرد، بعد از نماز منتظر شد جمعیت متفرق شوند، نزد شیخ رفت و داستان را برایش تعریف کرد.   

وی یادآور شد: آشیخ علی زاهد به او فرمود مشکلی ندارد، برو فردا بیا ان‌شاءالله مشکلت حل می‌شود، این تاجر رفت و فردا موقع نماز آمد، بین‌الصلاتین آشیخ علی زاهد رو به مردم کرد و از اهمیت حق‌الناس سخن گفت که مراقب باشید حق‌الناسی به گردنتان نباشد، حق‌الناس‌ باعث می‌شود خدا در قیامت 70 نماز مقبول شما را بگیرد تا فردی که حق او بر گردنتان است، از شما راضی شود.

امام جمعه قزوین اظهار کرد: آشیخ علی زاهد این‌گونه ادامه داد که ای مردم! من یک داستان از خودم برایتان تعریف می‌کنم تا به اهمیت حق‌الناس پی ببرید، من بیست سال پیش به کاظمین و به زیارت امامین کاظمین مشرف شدم، آنجا کفشم پاره شد و نیاز به تعمیر داشت، از دیگران آدرس کفاشی را پرسیدم، آدرس مغازه یک پیرمرد یهودی را دادند، بردم او کفشم را درست کرد، وقتی موقع حساب و کتاب رسید، پولی را به او دادم، پیرمرد کفاش گفت من پول خرد ندارم که بقیه این پول را به تو پس بدهم، برو پولت را خرد کن فردا بیاور.

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین عنوان کرد: من رفتم پولم را خرد کردم و فردا به مغازه پیرمرد کفاش رفتم تا پولش را بدهم، دیدم کرکره مغازه‌اش پایین است، از همسایه‌اش پرسیدم این پیرمرد چه ساعتی مغازه را باز می‌کند؟ گفت او دیشب از دنیا رفت، من با خودم گفتم حالا چه کنم؟ تصمیم گرفتم پولی که به او بدهکار بودم را از زیر کرکره مغازه به داخل بیندازم تا به دست ورثه‌اش برسد.

وی بیان کرد: آن شب وقتی خوابیدم خواب دیدم عالم محشر است، موعد حساب و کتاب فرا رسیده است، نوبت من شد و حساب و کتابم انجام شد و الحمدلله در مجموع بهشتی شدم، خدا به دو فرشته دستور داد مرا به سمت بهشت بدرقه کنند، داشتم با خوشحالی همراه با فرشته‌ها به سمت بهشت می‌رفتم که یک مرتبه دیدم آدمی که سرتاپا آتش است، از روبرو به سمت من می‌آید.

آیت‌الله مظفری خاطرنشان کرد: ترسیدم، این فرد سراپا آتش به من نزدیک شد و در مقابلم ایستاد، راهم را بست و گفت آشیخ علی کجا می‌روی؟ گفتم دارم به بهشت می‌روم، گفت مرا می‌شناسی؟ گفتم نه، گفت من همان پیرمرد یهودی کفاشم که کفشت را تعمیر کردم و به من بدهکار شدی، پولت به دست من نرسیده است، گفتم الان که من پول ندارم به تو بدهم، گفت پول می‌خواهم چه کنم؟ گفتم پس از جان من چه می‌خواهی؟ گفت می‌بینی که من سرتاپا آتش هستم، باید اجازه دهی کف دستم را به سینه تو بزنم تا کمی از این آتش به تو منتقل شود و سوزش من کم شود.  

نماینده مردم استان قزوین در مجلس خبرگان رهبری تأکید کرد: گفتم من طاقت ندارم، چانه زدیم و خلاصه پیرمرد به این راضی شد که نوک انگشتش را به سینه من بزند و بردارد، او نوک انگشتش را به سینه من زد، تا آتش به سینه‌ام خورد، از سوزش آتش فریاد زدم و از خواب برخاستم، دیدم سینه‌ام می‌سوزد، لباسم را کنار زدم و دیدم جای سوختگی روی بدنم است.

وی تصریح کرد: آشیخ علی زاهد این‌طور ادامه داد که ای مردم! بیست سال است که این زخم همراه من است و هنوز خوب نشده است، این ماجرایی است که برای من اتفاق افتاده است، حالا این تاجر از تهران به نجف آمده و مدعی است که پول او را دزدیده‌اند، اگر کسی در جمع ما حضور دارد که پول این مرد را برداشته، بیاورد به او پس بدهد.

امام جمعه قزوین یادآور شد: بعد از نماز همه متفرق شدند، یک نفر پولی را آورد به این تاجر داد و گفت بیا پولت را بگیر.

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین اظهار کرد: لذا یکی از چیزهایی که همه ما باید خیلی مراقبت کنیم که به آن مبتلا نشویم حق‌الناس است، ان‌شاءالله خدای متعال به همه توفیق رعایت حق‌الناس را عنایت کند.