امام جمعه قزوین در جلسه هفتگی تفسیر قرآن کریم گفت: سفیهان از دین رویگردان هستند.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه تفسیر قرآن کریم که در تاریخ ۱۸ دیماه ۱۴۰۱ برگزار شد، اظهار کرد: خداوند در آیه 3 سوره جن فرموده جنها که کلام خدا را از رسول گرامی اسلام شنیده و بهشدت متأثر شده بودند و قرآن را به حقانیت شناخته بودند، اظهاراتشان این بود که پرودگار ما بلندمرتبه و بزرگ است.
اینها با خود میگفتند ما تا حالا گمان میکردیم خدا فرزند و همسر دارد و خدا را با مخلوقات مقایسه میکردیم اما وقتی قرآن را شنیدیم نگاهمان اصلاح شد، یعنی افکار باطل، پراکنده و مشوّش خود را به قرآن عرضه کردیم، حالا دیگر داریم قرآنی میاندیشیم و میبینیم، اینها میگفتند ما پیش از این مشرکانه خدا را دیده بودیم اما حالا موحّدانه میبینیم.
در آیه 171 سوره مبارکه نساء، خداوند درباره نگاههای شرکآلود مسیحیانی که درست فکر نمیکنند سخن گفته است، در این آیه آمده هر چیزی را به خدا نچسبانید، حق را درباره خدا بگویید، این مسیح که شما ممکن است جایگاه او را درست تشخیص ندهید، او فرزند مریم است، چرا او را در کنار خدا مینشانید، این مادر دارد و مادرش حضرت مریم (س) است.
در ادامه آیه آمده که حضرت عیسی (ع) فرستاده خداست، خدا نیست، به خدا ایمان بیاورید، یعنی این مهندسی خدا را بفهمید و بر این اساس بیندیشید، حرف عاقلانه بزنید، پراکندهگویی، باطلگویی، دروغگویی و طغیانگری نکنید، دست بردارید، این افکار باطل را دور بریزید.
البته خداوند فقط این را به مسیحیان نمیگوید، به ما هم میگوید، هر کجا غلط فکر کنیم و راه کج برویم، به ما هم میگوید راه غلط را رفتید، برگردید، از این راهها دست بردارید و راه درست را انتخاب کنید، این به خیر و صلاح شماست.
آیتالله عابدینی تأکید کرد: در ادامه این آیه از سوره نساء آمده که خدا منزه است از این نسبتهای ناروایی که به او میدهند، هر چه در آسمانها و زمین است متعلق به خداست، شأن خدا را بدانید.
در آیه 3 سوره جن آمده است «وَأَنَّهُ تَعَالَى جَدُّ رَبِّنَا مَا اتَّخَذَ صَاحِبَةً وَلَا وَلَدًا»، درباره «جَدُّ رَبِّنَا» دو نظریه وجود دارد، یک نظریه که مفسّران کمتر از آن استقبال کردهاند به این جمله گفتهاند «بخت ربنا»، بخت به معنای امروزی آن است که میگویند فلانی بخت بلندی دارد، یعنی میگویند جنیان آمدند گفتند بخت خدای ما بلند است، در این کلمات معنای بدی است.
نظر دیگر این است که اینگونه نیست، «جَدُّ رَبِّنَا» مثل این است که میگوییم خدای تبارک و تعالی، یعنی تجلیل از خداست، جدّ هم به معنای بزرگ، باعظمت و نفوذناپذیر است، خدا بزرگتر از این است که به هر چیزی وصل بشود.
زمانی که ما در هر رکوع و سجود و هر تسبیحی ذکر «سبحان الله» را به کار میبریم، یعنی میخواهیم بگوییم خدایا آن چیزهایی که ما درباره تو فکر میکنیم، تو از آنها منزه هستی.
فجر رازی هم در تفسیرش درباره «جَدُّ رَبِّنَا» گفته این دو قول است، در یک قول گفته این به معنای عظمت و بزرگی است، در قول دوم هم گفته جدّ به معنای غنا است، جَدُّ رَبِّنَا یعنی خدای ما از همه مخلوقات و موجودات بینیاز است، آن کسی که نیاز دارد همسر و فرزند دارد و بهدنبال مال، مقام و ثروت است اما خدا به این چیزها نیازی ندارد، چون بینیاز است نه همسر گرفته و نه صاحب فرزند است.
در ادامه نیز گفته قول سومی هم وجود دارد، اگر میگویند جدّ انسان، این جدّ مجازاً از اصل به کار رفته است، یعنی منزه است اصل پرودگار ما از اینکه نسبتهای دیگری به او بدهند و بگویند او همسر و فرزند دارد.
در آیه 4 سوره جن آمده که جنیان گفتند سفیهان و بیخردانی از ما به خدا دروغ بستند و به او فرزند مسیح را نسبت دادند، گویا جنیان میخواستند بگوید خوش به حال ما که آمدیم قرآن را از پیغمبرمان شنیدیم و ایمان آوردیم تا افکار و اندیشههایمان با قرآن سامانه درستی پیدا میکند.
ممکن است ما بگوییم این کلمه سفیهان مربوط به جنیان است، به ما ربطی ندارد، اما باور کنید از این سُفها در عالم زندگی ما نیز هستند، ممکن است خود ما نیز برای دیگران همین باشیم، یعنی گاهی میآییم یک چیزهایی را به هم میبافیم و به دیگران میرسانیم و روی آنها تاثیر میگذاریم که بهجز کار سفها نیست.
یا ممکن است سفیهانی باشند که روی ما تأثیر بگذارند، خدا میخواهد ما متعلق به او باشیم، رفتار و اعمالمان با آنچه که او میخواهد و رهنمود میدهد گره بخورد، با آیات وحی، با انبیاء و اولیاء مطابقت داشته باشیم، آنگونه نباشیم که هر سفیهی روی ما تأثیر بگذارد.
در جنگ خندق یا احزاب همه دشمنان خدا جمع شدند که به مدینه حمله کنند، در آن ایام پیغمبران و یارانشان بهشدت در تنگنا بودند و هیچ امکانات مادی نداشتند، مجبور شدند خندق بکَنند و موضع تهاجمی را با تدافعی جواب بدهند.
منافقان هم در داخل مدینه مثل جادهصافکُن احزاب بودند، همه با هم عزمشان را جزم کرده بودند تا ریشه نظام دینی که پیغمبر آورده را بکَنند و بساطش را برای همیشه برچینند.
اینها تصمیماتی بود که سفهای عالم در آن زمانه گرفته بودند، ظواهر امر هم نشان میداد که کارشان میگیرد، چون مسلمانها حتی اغلبشان شمشیر هم نداشتند و باید با چوب میجنگیدند، در حالی که دشمن مجهز به سلاحهای روز بود، مسلمانان حتی اسب هم نداشتند و اغلبشان باید پیاده میجنگیدند.
در چنین شرایطی آنهایی که داشتند خندق میکندند به پیامبر (ص) گلایه کردند که در مسیر حفر خندق به سنگی برخوردهاند که نمیتوانند آن را از سر راه بردارند، حضرت کلنگ را برداشتند و سنگ را متلاشی کردند، وقتی کلنگ را به سنگ زدند جرقه زد، حضرت فرمود به روشنایی این جرقه شکستن کاخ کسری را میبینم، در ضربه بعدی نیز جرقه زد، حضرت مجدد فرمود به روشنایی این جرقه شکستن کاخ قیصر را میبینم.
در آیه 4 سوره جن دو کلمه «سفیهنا» و «شططا» آمده است، معنای این آیه یعنی جنیان گفتند سفیه ما نسبت به خدا حرفهای باطل بیان میکند، شط به معنای تجاوز از حد است، شاید اینکه میگویند شط فرات برای این است که رودخانه بستر مشخصی دارد و آن قسمتی که از این رود بزرگ فرات جدا شده شط فرات است، همچنین در معنای شط، قول دور از عقل و منطق و قول باطل نیز آمده است.
راجع به معنای کلمه سفاهت نیز از قرآن استمداد میجوییم، خدای متعال نفاق را سفاهت معرفی میکند، یعنی اگر کسی منافق باشد سفیه است، آدم عاقل و عالم که منافق نمیشود، منافقان «لایعقلون» و «لایعلمون» هستند، یعنی سفیه هستند.
در آیه 13 سوره بقره آمده به منافقان گفتند همانطور که تودههای مردم ایمان آوردند، شما هم ایمان بیاورید، آنها گفتند ما مثل آدمهای بیخرد و سفیهان ایمان بیاوریم؟ منافقین نسبت به مؤمنین اینطور گفتند.
فوراً خدا جواب آنها را داد و فرمود اینها خودشان سفیه هستند ولی دانش و فهم اینکه به سفاهت خودشان واقف باشند را ندارند.
نشانی دیگر سفیهان رویگردانی از دین است، خدا میگوید سفیه آن کسی است که از عاقلانهترین، عالمانهترین، منطقیترین، مستدلترین و حکیمانهترین آئین خدایی روی برمیگرداند، یعنی جنس او جنس عقل، منطق و استدلال نیست.
در آیات 130 و 131 سوره مبارکه بقره خداوند فرمود چه کسانی از دین ابراهیمی روی گردان هستند و اشتهای دین ندارند؟ آن کسانی که سفیه هستند اشتهای فهم معارف دین را ندارند، آن کسی که سفیه نیست در راه دین، قرآن و در عمل به قرآن جان میدهد، این شهدای ما که در راه عمل به قرآن به شهادت رسیدند، یعنی همه وجودشان اشتها و علاقه به دین و قرآن بود.
منافقان سفیه بوده و از دین رویگردان هستند اما مطابق آیه 130 سوره بقره، ابراهیم (ع) به رسالت برگزیده شده است، سفیهان و بیخردان از آئین پاک او روی بر میگردانند.
سومین نشانه سفیهان این است که روح بیاعتمادی دارند، خداوند گفته «ان تنصرو الله ینصرکم»، امام خمینی (ره) به این وعده خدا اعتماد کرد و دنیا را به هم ریخت و معمار جدید تمدن اسلامی شد، او به وعده خدا اعتماد کرد و به نتیجه رسید، اما سفها به خدا بیاعتماد هستند.
در قرآن آمده سفها یعنی همان اهل کتابی که نزد مردم میآمدند و میگفتند شما قبلهتان را عوض کردهاید، چندین سال به سمت بیتالمقدس نماز میخواندید، یعنی شک و شبهههایی ایجاد میکردند، اما پیغمبر (ص) به خدا اعتماد داشت و میگفت خدا فرموده تاکنون مصلحت شما این بوده و اکنون مصلحت شما چنین است، پیغمبر (ص) چون به خدا اعتماد داشت وسط نماز قبله را تغییر داد.
خدا به پیغمبر (ص) فرمود به شبههافکنان بگو مشرق و مغرب به دست خداست، شما به خاطر اینکه تعصبات قومی خود را به نام دین و قبله داشته باشید و موقعیت نا به حق اجتماعی خود را از دست ندهید، میخواهید که همه همیشه به سمت بیتالمقدس نماز بخوانند، ولی خدا حالا این را نمیخواهد.
قرآن کریم به ما میفهماند که شما نباید به سفیهان اعتماد کنید و مخصوصاً نباید کارهای کلیدی را به آنها بسپارید، آن کسی که به دین اسلام دین نمیگوید و دین برای او منشور آلوده 2030 میشود و میگوید این باید حتماً در مدارس اعمال شود، چنین کسی سفیه است، سفیه نمیتواند معلم و مدیر باشد، وقتی سفیه را مدیر قرار دادیم، فاجعه به بار میآید.
با صراحت تمام میگوییم که سفیه هیچ جا به درد نمیخورد اما خدای متعال در بحث اقتصاد بهصورت ویژه این را فرموده و در آیه 5 سوره نساء آورده که اموال خود را به دست سفیهان نسپارید، اگر سپردید خانههای معمولی اینها تبدیل به کاخهای آن چنانی میشود.
بزرگترین نشانه آدم سفیه این است که با دین کاری ندارد، اینها خسران زده میشوند، خسارت به معنای ضرر نیست، ضرر مرحله پایینتر از خسارت است، خسارت به معنای از دست دادن سرمایه است.
سفاهت سفیهان ابزار امتحان دیگران هم هست، خداوند در این رابطه در آیه 155 سوره اعراف فرموده وقتی زلزلهای به پا شد، حضرت موسی (ع) گویا احساس کرد خدا میخواهد تنبیهی اعمال کند، موسی (ع) گفت خدایا ما را میخواهی هلاک کنی؟ در حالی که سفیهان ما بدی کردهاند، بعد فرمود گاهی آنها کارهایی میکنند تا ما در فتنه و آزمایش قرار بگیریم.
خداوند در آیه 1 و 2 سوره عنکبوت میفرماید ما فتنه به راه میاندازیم تا در فتنه دروغگویان از راستگویان شناخته شوند، در آیه 11 همین سوره نیز میفرماید فتنه برای این است که منافقین از مؤمنین بازشناخته شوند.
در آیه 4 سوره جن، جنیّان گفتند سفیه ما اینگونه حرف میزند، اکنون نیز چقدر آدمها هستند که راجع به اقتصاد نظریهپردازی میکنند، اینها هیچ ربطی به دین ندارند، هر که ربطی به دین ندارد مطابق آیه 130 سوره بقره سفیه است، هر سفیهی بیاید اظهارنظر کند ما باید بگوییم این قول آدم سفیه است و خردمندانه نیست.
یکی خمس میدهد و معتقد است خمس به مال او برکت میدهد، یکی ربا میدهد تا پولش زیاد شود، یکی نگاه سفیهانه دارد که روی ربا حساب باز میکند و از قرضالحسنه واهمه دارد، اما آن کسی که روی ایمان و عقیده خمس میدهد بابرکت زندگی میکند.
در بحارالانوار از امیرالمؤمنین (ع) آمده که حضرت فرمودند یا کمیل، از جدال بر حذر باشید، این باعث میشود سفیهان بر تو جرأت پیدا کنند و به تو جسارت کنند، وقتی وارد مجادله با سفها شدی اخوّت و برادری دینی به فساد کشیده شده و میسوزد و محبتها کنار میرود، اگر خواستی در راه خدا مجادله کنی با کسانی که عقل و منطق دارند بحث کن.
در اصول کافی آمده امام صادق (ع) نیز راجع به سفها فرمودند سفاهت اخلاق پستی و دنائت است، یک علامت سفیه را گفتهاند که سفیه نسبت به کسی که زیردست اوست خود را برجسته و مسلّط میبیند، به او زور میگوید، هر کسی اعم از زن، فرزند، شاگرد و همکارش که از او پایینتر هستند، این سفیه به آنها زور میگوید.
در مقابل این، سفیه کسی است که در مقابل آنهایی که بالای سر خود هستند ضعیف و خاشع است، رضاخان این گونه بود، چکمههای رضاخان وحشت در دل مردم میانداخت، خدا او را لعنت کند که ظلمهای متعددی به مردم کرد، او به زیردستان خود ظلم میکرد اما نسبت به انگلیسیها که به او فرمان میدادند کمال خضوع و تواضع را داشت.