ذکر و یاد خدا، حیات طیبه را برای انسان به ارمغان میآورد
نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم درباره ذکر و یاد خدا سخن گفت.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسه هجدهم تفسیر قرآن کریم ویژه ماه مبارک رمضان (13 فروردین 1403 - روز بیستویکم رمضان) که در مسجد امام خمینی (ره) برگزار میشود، ضمن تسلیت ایام شهادت امیرالمؤمنین (ع) اظهار کرد: لیلهالقدر در امیرالمؤمنین (ع) متجلی است و ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولاد آن حضرت همانند قرآن در لیلهالقدر نازل شده است، امیرالمؤمنین (ع) حقیقت حیات طیبه و حیات انسانی است، امیرالمؤمنین (ع) حیات طیبه را به ما شناساند، تمام وجود آن حضرت، کلمات و خطبههای آن حضرت آکنده از حیات طیبه است، وقتی در باب ذکر صحبت میکنیم، نام و یاد امیرالمؤمنین (ع) ذکر است.
در جلسات پیشین درباره عوامل پیدایش حیات طیبه صحبت کردیم، یکی از چیزهایی که حیات طیبه را برای انسان به ارمغان میآورد، ذکر و یاد خداست، امیرالمؤمنین (ع) چقدر جامعه ایمانی و انسانی را در باب فهم و درک ذکر، حقیقت و برکات ذکر یاری کرده است.
حال ببینیم قرآن ذکر را چگونه میبیند؟ خدای متعال در آیه 41 سوره احزاب میفرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا»، یعنی (ای اهل ایمان! خدا را بسیار یاد کنید)، خدای متعال در این آیه کسانی که ایمان آوردهاند را مخاطب قرار میدهد، معلوم میشود ذکر به درد کافران نمیخورد، کافران لیاقت این را ندارند که اهل ذکر باشند، مشرکان و منافقان از ذکر به دور هستند.
خدای متعال درباره نماز منافقان هم در آیه 142 سوره نساء فرموده اینها وقتی نماز میخوانند ریا میکنند تا نماز خود را به مردم نشان بدهند، اینها جز اندکی خدا را یاد نمیکنند، در این آیه کلمه قلیل آمده است، قلیل در قرآن به معنای دنیاست، خداوند در این آیه فرموده منافقان در نمازشان هم به فکر دنیایشان هستند و در حیله، نیرنگ و شیطنت به سر میبرند، در نمازشان هم به فکر مال و مقام دنیا و مسائل دنیوی هستند، این دنیا متاع قلیل است، منافقین در نمازشان به فکر این متاع قلیل هستند.
کسی بخواهد اهل ذکر باشد، باید لیاقت داشته باشد، مؤمن لیاقت ذکر دارد، خداوند فرموده صبح و شام، به صورت شبانهروزی به یاد خدا باشید، خداوند بر شما درود میفرستد، فرشتگان خدا و انبیای الهی آمدهاند که انسانها را از تاریکی به سمت نور ببرند، یعنی انسانها را به سمت حیات طیبه ببرند و آنها را به حیات انسانی زنده کنند.
باید بین انسان و حیوان فرق و فاصله زیادی باشد، گاهی برخی انسانها مانند حیوانات زندگی میکنند و فقط به فکر خوردن و خوابیدن هستند، اینها مانند چهارپایان فقط به دنبال لذتجویی دنیوی هستند، جایگاهشان هم جهنم است، انبیاء آمدهاند، کتابهای آسمانی نازل شدهاند و راهکارهای بندگی فراهم آمده است تا فاصله بین انسان و حیوان زیاد شود.
خدای متعال در آیات 9 و 10 سوره جمعه میفرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ، فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»، یعنی (اى كسانى كه ايمان آوردهايد چون براى نماز جمعه ندا در داده شد به سوى ذكر خدا بشتابيد و داد و ستد را واگذاريد اگر بدانيد اين براى شما بهتر است، و چون نماز گزارده شد در روى زمين پراكنده گرديد و فضل خدا را جويا شويد و خدا را بسيار ياد كنيد باشد كه شما رستگار گرديد).
خدای متعال در آیه 9 سوره جمعه هم فرد و هم جامعه را دعوت به ذکر میکند، یعنی جامعه هم باید نشان بدهد که اهل ذکر است، وقتی یک نفر وارد شهر اهل ایمان شد، باید از پوشش، بیان، کلام، رفتار، اخلاق، دوستی، معرفت و دلسوزی آدمهای آن شهر نسبت به یکدیگر احساس کند که مردم اینجا اهل ذکر هستند.
خدای متعال در آیه 9 سوره جمعه میفرماید به سمت یاد خدا بشتابید، خداوند نمیفرماید به سمت نماز بشتابید، چون نماز هم برای ذکر و یاد خداست، خداوند میفرماید هر چه که دلمشغولی شماست را زمین بگذارید، از جمله چیزهایی که خیلی دلمشغولی ماست معامله و خرید و فروش است.
خداوند در این آیه میفرماید معامله را رها کنید و به سوی ذکر بشتابید، اگر بدانید و بفهمید خیرتان در این است، ما وقتی نماز و ذکر را رها میکنیم و به دنبال چیزهای دیگر میرویم، معنایش این است که من خیرم را در جای دیگری میبینم، خدا به ما میگوید اشتباه میکنید، خیر شما در ذکر است اگر بدانید.
در آیه 10 سوره جمعه نیز آمده وقتی نمازتان تمام شد، به میان مردم برگردید و به دنبال کار و زندگی خود بروید، حال که اهل ذکر شدید باید به دنبال فضل خدا باشید، یعنی بنده خدا باشید و به دنبال رزقی باشید که خدا به شما عنایت میکند، وقتی نماز جمعه تمام میشود، قرار نیست ذکر تمام شود، نماز را برای ذکر به پا میداریم، هر روز چندین نوبت نماز واجب و نماز مستحب برای ما تدارک دیده شده است، برای اینکه چراغ ذکر روشن بماند و خاموش نشود.
خداوند در سوره جمعه گلایه میکند و میفرماید آدمهایی هستند که تمام فکر و ذکرشان خرید، فروش، تجارت و مال دنیاست، در حالی که رسول خدا (ص) ایستاده و خطبه میخواند، اینها رسول خدا (ص) را رها کرده و به دنبال دنیا میروند، نمیدانند که خیرشان در ذکر و حیات طیبهشان در این معناست.
اگر دغدغه نماز و ذکر را نداشته باشیم چه اتفاقی میافتد؟ خدای متعال پاسخ به این سؤال را در آیه 124 سوره طه میفرماید «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»، یعنی (و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم).
خدای متعال در این آیه میفرماید اگر اهل ذکر و یاد خدا نبودید، اگر دغدغه حیات معنوی و حیات طیبه نداشتید، مبتلا به تنگنای زندگی میشوید، آنقدر در تنگنا قرار میگیرید که هیچ چیزی شما را نجات نمیدهد، نه اولاد، نه ثروت، نه مقام، نه سرمایه و نه هیچ چیز دیگری شما را نجات نمیدهد و برایتان آرامش نمیآورد.
این طور افراد گرفتار استرس، ترس، ناامیدی، اضطراب و ناامیدی هستند و هیچ دلخوشی ندارند، این آدمها در قیامت کور محشور میشوند، اینها در همین دنیا هم کور بودهاند، چون اهل ذکر نبودهاند، ذکر به انسان نورانیت و بصیرت میبخشد.
این آدمها گلایه میکنند و میگویند بار الها چرا مرا کور محشور کردی؟ قرار بود من بصیر باشم، خداوند پاسخ میدهد آیات ما بر شما نازل شد، هر چه که لازم بود را برای شما آوردیم، پیامبران را فرستادیم، کتاب نازل کردیم، آیات قرآن را مقابل چشمان شما آوردیم اما شما همه را به فراموشی سپردید، حالا هم به فراموشی سپرده میشوید.
خدای بصیر اگر انسان را به فراموشی سپرد، انسان دیگر بصیرت ندارد و کور میشود، چون هر چه بصیرت است متعلق به خداست، خدای سمیع اگر انسان را به فراموشی سپرد، انسان کر میشود، کسانی که اسراف میکنند این گونه جزا میشوند، یک وقت اسراف ما مربوط به آب و مواد غذایی یا اسراف وقت است اما بدترین اسراف آن چیزی است که خودمان را اسراف میکنیم، یعنی استعدادهای الهی و انسانی خود را دفن میکنیم.
در قیامت از انسان سؤال میشود این فطرت تو چه گناهی کرده بود که تو او را دفن کردی؟ این روح خداخواه و خداجوی تو چکار کرده بود که تو به او ظلم کردی و نگذاشتی سر بلند کند، رستگار شود و به کمال برسد؟ اگر ما اهل ذکر نباشیم، شخصیت و وجود خودمان را اسراف میکنیم.
خدای متعال خطاب به پیامبر میفرماید به مردم بگو آیا به شما خبر بدهم که خسارتمندترین آدمها چه کسانی هستند؟ آنهایی که دار و ندارشان، وقت و فرصتشان، پیری و جوانیشان، صرف دنیا شد و در دنیا گم شد، وقتی قیامت میشود همه بساط دنیا برچیده میشود، هر چه مال اندوختیم، مقام کسب کردیم، شهرت پیدا کردیم، دنیاطلبی کردیم، همه اینها گم میشود اما آدمهایی که دنبال دنیا هستند تصور میکنند خیلی زرنگ و موفقاند.
ذکر برای ما حیات طیبه میآورد، غفلت از خدا حیات طیبه را از ما میگیرد و ما را به وادی دیگری میبرد، خدای متعال در آیه 179 سوره اعراف میفرماید «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ»، یعنی (و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم چرا كه دلهايى دارند كه با آن حقايق را دريافت نمىكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند آرى آنها همان غافلماندگانند).
خدا اهل حیات طیبه را به جهنم نمیبرد، خداوند در این آیه میفرماید ما به آدمیان قلب دادیم اما از آن استفاده نمیکنند، به دنبال فهم حقایق معرفتی، دینی و ایمانی نیستند، خیلی وقتها ما تصور میکنیم همین که زبانمان برای ذکر بجنبد کافی است، در حالی که ذکر باید واقعی باشد، ما اگر به زبان سبحان الله یا الحمدلله جاری کردیم اما چیزی از این کلمات نفهمیدیم، در حال غفلت هستیم و جزو اهالی ذکر به حساب نمیآییم، از چنین ذکری حیات طیبه نمیجوشد.
یکی از چیزهایی که درد جامعه ایمانی است، مشغول شدن به ظواهر و غفلت از معانی و معارف است، ما در ماه مبارک رمضان خیلی قرآن میخوانیم اما باید دید در وادی قرآن چه کردهایم؟ در حدیث شریفی از امام حسین (ع) و ائمه دیگر نقل شده که فرمودند کتاب خدا، عبارت، اشارت، لطایف و حقایق دارد، یعنی 4 مرحله دارد، بیشترین کاری که اکنون در جامعه انجام میدهیم در بخش اول است، یعنی در مرحله عبارت کتاب خدا هستیم، ریشه عبارت از عبور یا عابر است، معنایش این است که بیشتر به سراغ قرائت قرآن و تجوید میرویم، البته اینها هم لازم هستند اما باید از آنها عبور کرد و به مراحل بعدی رفت.
باید تعقل و اندیشه را در دین به کار گرفت، خدای متعال در آیه 179 سوره اعراف میفرماید گویا ما بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدهایم، اینها عقل و قلب دارند اما به خودشان زحمت نمیدهند از این فرصت برای درک و فهم بیشتر استفاده کنند، اینها از عین خود استفاده نکردند که به بصیرت برسند و فاصلهشان را با حیات حیوانی زیاد کنند، اینها دارای اُذُن و گوشهای حیوانی هستند، به خودشان زحمت ندادند که این اُذُن را تبدیل به سمع کنند تا حیات طیبه داشته باشند.
وقتی چشم، گوش و دل ما حیوانی شود خدا میفرماید این افراد حیوان و حتی از حیوانات هم گمراهتر و پستتر هستند، مرکز سقوط انسان به وادی حیوانیت غفلت است، کسی که غافل است ذاکر نیست، یعنی اگر نماز میخواند، روزه میگیرد یا ذکر میگوید، با غفلت است، اگر انسان در غفلت بود از حیات طیبه محروم است و دارای حیات حیوانی است.
ما در دنیا باید به دنبال حیات طیبه باشیم، این حیات طیبه در کجا به دست میآید؟ رسیدن به حیات طیبه عوامل متعددی دارد که یکی از آنها ذکر است، خدای متعال در آیه 179 سوره اعراف میفرماید اگر قلب آدم غافل بود، اگر به جای بصر، عین داشتیم، این را حیوانات هم دارند، اگر به جای سمع، اُذُن داشتیم، این را حیوانات هم دارند، اگر به جای فؤاد، قلب داشتیم، حیوانات هم این را دارند، اینها از غفلت است.
حال ببینیم باید چه کنیم که نجات پیدا کنیم؟ خدای متعال در آیات 28 و 29 سوره رعد میفرماید «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ»، یعنی (همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد، كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند خوشا به حالشان و خوش سرانجامى دارند).
خدای متعال در آیه 28 سوره رعد میفرماید آنهایی که ایمان آوردهاند و قلبهایشان با یاد خدا آرامش گرفت، زنده شدهاند، فقط از طریق ارتباط با خدا و از طریق یاد خدا دلها طمأنینه پیدا میکنند، این به معنای حیات طیبه است، این آیه راجع به تک تک افراد است.
آیه 29 سوره رعد نیز راجع به جامعه است، خداوند میفرماید جامعهای که اهل ذکر و یاد خدا باشد، آن جامعه طمأنینه و آرامش پیدا میکند، این جامعه زنده به حیات طیبه خواهد بود.
امیرالمؤمنین (ع) در نامه 31 نهجالبلاغه در وصیت به فرزندشان فرمودند ای فرزند عزیزم، تو را به تقوای الهی سفارش میکنم، ملتزم به اوامر الهی باش، امر و نهی خدا را نادیده نگیر، عمران، آبادانی و زنده بودن قلبت به ذکر خدا مربوط میشود، قلب ویرانه جای جانوران است، آدمی که قلبش لانه حیوانات شد، رفتارش حیوانی میشود، درندهخو، بد زبان، دروغگو، منافق، ستمگر و ظالم میشود، یعنی از آدمکشی لذت میبرد، صهیونیستها این گونه هستند، هیچ حیوانی مثل اینها نیست.
اگر قلب آباد باشد، در آن ذکر، دوستی، دلسوزی نسبت به بندگان خدا و خدمت به خلایق است، امیرالمؤمنین (ع) در ادامه میفرمایند میتوانی قلبت را با موعظه احیا کنی.
در تحفالعقول به نقل از امام جواد (ع) آمده است که حضرت فرمودهاند مؤمن به 3 خصلت نیازمند است، نخست اینکه توفیق الهی داشته باشد، کلمه موفق از توفیق میآید، توفیق الهی یعنی اینکه موافق با خدا باشیم، اینکه ما با هوای نفس یا با حرف مردم موافق باشیم غلط است، ما باید صرفاً کارهایمان با خدا موافق باشد، عقایدمان با خدا مخالفت نداشته باشد، اخلاقمان همان چیزی باشد که خدا میپسندد، همه وجود امام حسین (ع) تسلیم امر و رضای خدا بود، همه وجود امیرالمؤمنین (ع) سرشار از رضایت خدا بود.
امام جواد (ع) در ادامه فرمودند دوم اینکه انسان باید در درون خودش واعظ داشته باشد، یک موقع دیگران آدم را موعظه میکنند، جای این محفوظ است اما پیش از این، خود انسان باید در درونش موعظهگر داشته باشد، برای مثال انسان اگر با یک نفر اختلاف دارد خودش را قاضی قرار بدهد و بگوید من میخواهم یک قاضی بیطرف باشم، نمیخواهم صرفاً به منافع خودم فکر کنم، ببینم حق با من است یا حق با طرف مقابل است؟ در این صورت اگر وجدانمان بیدار باشد خیلی وقتها به این نتیجه میرسیم که حق با طرف مقابل است.
امام جواد (ع) در ادامه فرمود سومین نیاز یک مؤمن این است حرف کسانی که او را نصیحت میکنند بپذیرد و رد نکند، خیلی وقتها ما نصیحتکنندگان زیادی داریم اما نمیخواهیم نصیحت آنها را بپذیریم، قرآن نصیحتکننده است، پیغمبران خدا برای نصیحت ما آمدهاند، ائمه (ع) برای نصیحت ما آمدهاند.
ما باید لیاقت پذیرش داشته باشیم، امیرالمؤمنین (ع) در ادامه نامه 31 نهجالبلاغه فرمودند فرزندم از فرصت موعظه استفاده کن تا قلبت را زنده کنی و به حیات طیبه برسی، در حدیث دیگری از امیرالمؤمنین (ع) این طور نقل شده است که راه زنده شدن قلبها ذکر است، با ذکر میتوانی قلبت را زنده کنی.
فقط جنبیدن لب برای ذکر کافی نیست، عقل هم باید بجنبد، البته این هم کافی نیست، قلب هم باید تکان بخورد، خدای متعال در آیه 2 سوره انفال میفرماید «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»، یعنی (مؤمنان همان كسانىاند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد و بر پروردگار خود توكل مىكنند).
مطابق این آیه مؤمن حقیقی کسی است که وقتی نام و یاد خدا به میان آمد قلبش تکان بخورد و بلرزد.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند ذکر باعث میشود قلب زنده و عقل نورانی شود، مطابق این حدیث مشخص میشود بدون ذکر، عقل در تاریکی است.
خدای متعال در آیات 189 به بعد سوره آلعمران میفرماید در آفرینش آسمانها و زمین و در آمد و شد شب و روز آیات، نشانهها و معجزاتی برای اولوالالباب است، یعنی برای کسانی که عقل بابصیرت دارند نشانههایی است، خداوند درباره اولوالالباب میفرماید اینها کسانی هستند که مستمر و دائم در حال ذکرند، چه ایستاده، چه نشسته و چه به پهلو خوابیده باشند، چه فقیر و چه ثروتمند باشند، چه منزوی و چه در اوج قدرت باشند، آن چیزی که اینها از آن جدا نمیشوند ذکر و یاد خداست، اینها سرزمین وجودشان را با ذکر آباد و هموار میکنند.
وقتی این سرزمین آباد شد، نهال فکر در اینجا خوب رشد میکند، بنابراین اهل فکر میشوند، اینها میبینند که همه عالم و آدم بر اساس حکمت، معرفت و درستی آفریده شده است، آن کسی که اهل حکمت و معرفت است میداند ظلم مانند آتش جهنم است، چه کسی حاضر میشود خودش را بسوزاند؟ آن کسی که غافل است.
آن کسی که اهل ذکر است، آن کسی که فکرش با ذکر عجین شده است، با توبه از گناهان فاصله میگیرد و میگوید خدایا مبادا مرا با آتش جهنم به خواری بکشانی، برای یک مؤمن خواری جهنم از سوزانندگی جهنم سختتر است.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند هر کس با ذکر دائمی و مستمر قلبش را آباد کند، اخلاق و اعمالش در آشکار و نهان در چشم مردم زیبا میشود، انشاءالله همه ما این گونه باشیم.