نماینده ولیفقیه در استان قزوین در جلسه هفتگی تفسیر قرآن کریم به بیان شاخصههای اهل بِرّ پرداخت.
آیتالله عبدالکریم عابدینی در جلسۀ پنجاهوسوم تفسیر قرآن کریم (۱۰ دی ماه ۱۴۰۲) در تفسیر سوره انسان اظهار کرد: سوره انسان با اسامی دیگری مانند دهر یا هل اتی نیز شناخته میشود، خداوند در آیه 5 سوره انسان میفرماید «إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا»، یعنی (به يقين ابرار و نيكان از جامى مىنوشند كه با عطر خوشى آميخته است).
جلسات پیشین آیات مربوط به ابرار بررسی شد، در این جلسه نیز به چند آیه از ابرار نگاه میشود، خدای متعال در آیه 12 سوره مریم فرمود «يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»، یعنی (اى يحيى كتاب خدا را به جد و جهد بگير و از كودكى به او نبوت داديم)، خداوند در این آیه فرمود ای یحیی، کتاب، دین و مکتب را جدی بگیرد، ما در کودکی به او حکمت آموختیم.
خدای متعال در آیات 13 و 14 سوره مریم نیز میفرماید «وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا، وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا»، یعنی (و نيز از جانب خود مهربانى و پاكى به او داديم و تقواپيشه بود، و با پدر و مادر خود نيكرفتار بود و زورگويى نافرمان نبود(.
خداوند در این آیات میفرماید به او مهربانی و پاکی را عطا کردیم و برّ بودن نسبت به والدین را در جان او قرار دادیم.
در جلسات پیشین مشخص شد برای هر مسلمان و مؤمن عاقلی باید این آرزو باشد و دغدغهمند این معنا باشد که اسمش جزو ابرار به حساب بیاید، چرا که اگر جزو ابرار نباشیم، در نقطه مقابل آن یعنی جزو اشرار و فجّار خواهیم بود، نقطه مقابل ابرار آبادی نیست، در آنجا هر چه هست بوی جهنم به مشام میرسد، بنابراین ما هم باید بفهمیم برّ چیست و هم بکوشیم تا زندهایم نام خود را به عنوان ابرار ثبت و ضبط کنیم.
خدای متعال در آیه 28 تا 33 سوره مریم میفرماید (ای خواهر هارون، پدرت مرد بدی نبود و مادرت نیز بدکاره نبود، مریه به سوی عیسی اشاره کرد، گفتند چگونه با کسی که در گهواره و کودک است سخن بگوییم؟ کودک گفت منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است، و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته و تا زندهام به نماز و زکات سفارش کرده است، و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است، درود بر من روزی که زاده شدم و روزی که میمیرم و روزی که برانگیخته میشوم).
خداوند در این آیات از روزه سکوت مریم (س) پس از تولد حضرت عیسی (ع) و سخن گفتن حضرت عیسی (ع) در گهواره صحبت میکند، آیتالله جوادی آملی فرمودند حضرت عیسی (ع) در گهواره حرفی زد که پیغمبران بعد از 40 سالگی که مبعوث به نبوت میشوند آن را میگویند، او یک حرف معمولی نزد.
حضرت عیسی (ع) در گهواره این طور گفت که بدانید خدا برای من انجیل را خواهد آورد، من پیغمبر خواهم شد، من هر کجا که هستم مایه برکت خواهم بود، تا زندهام خدا مرا به نماز و زکات سفارش کرده است، من هر کجا باشم مایه برکت هستم، خدا مرا جبار شقی قرار نداده است.
امروز این جنبش و خیزش جهانی که علیه نسلکشی صهیونیستها دیده میشود، عمدهاش از برکات وجود حضرت عیسی (ع) است، اینها همانهایی هستند که با آئین حضرت مسیح (ع) آشنا هستند و به آن اعتقاد دارند، همانهایی هستند که خداوند در آیه 82 سوره مائده فرموده (یقیناً سرسختترین مردم را در کینه و دشمنی نسبت به مؤمنان، یهودیان و مشرکان خواهی یافت. و البته نزدیکترینشان را در دوستی با مؤمنان، کسانی مییابی که گفتند ما نصرانی هستیم. این واقعیت برای آن است که گروهی از آنان کشیشان دانشمند و عابدان خدا ترساند، و آنان در پیروی از حق تکبّر نمیکنند).
این مسیحیان واقعی همانهایی هستند که خداوند در آیه 27 سوره حدید فرموده اینها اهل رأفت، رحمت و رهبانیت هستند، اکثریت مسیحیان اینطور هستند، اقلیت آنها هم ننگ صهیونیست را به خود میچسبانند، این دو گروه با هم متفاوتند، گروه اول برکت حضرت مسیح (ع) را به همراه دارند، اکنون هم ما همراهیشان با مسلمانان و حمایتشان از مظلومان را مشاهده میکنیم، در آینده هم بیشتر اینها را خواهیم دید.
خداوند در آیه 11 سوره عبس میفرماید «كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ»، یعنی (زنهار، چنین مکن، این آیات پندی است)، خداوند در این آیه میفرماید قرآن تذکره است، یعنی متذکر و یادآور میشود، اینکه میگوییم یادآور میشود، یعنی اینکه یک چیزی در ما بوده و ما از آن غفلت کردهایم، قرآن آمده به ما میگوید چرا غافلی و آن چیزهایی که داری را نمیبینی؟ چرا به سرمایههایی که از سوی خدا در جان تو نهادینه شده توجه نمیکنی؟
قرآن تذکره است یعنی چه؟ خداوند میفرماید یعنی این معانی و مفاهیم ملکوتی که در قالب آیات وحی نازل شدهاند، با فطرت و جان شما آشناست، خداوند در آیه 30 سوره روم میفرماید «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُون»، یعنی (پس با توجه به بیپایه بودن شرک، حقگرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوی این دین توحیدی روی آور، پای بند و استوار بر سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش برای آفرینش خدا هیچگونه تغییر و تبدیلی نیست؛ این است دین درست و استوار؛ ولی بیشتر مردم معرفت و دانش به این حقیقت اصیل ندارند).
فطرت ثابت است و تغییر نمیکند، ممکن است صاحب فطرت، فطرتش را نادیده بگیرد و هواهای نفسانی را دنبال کند، پا روی مسیر درست و فطرت بگذارد، اما فطرت اگر فطرت زیر پا هم گرفته شود تغییر نمیکند و عوض نمیشود، یعنی تا انسان وجود دارد، صداقت را میفهمد، اگر هم دروغ بگوید پا روی سرمایه فطری خود گذاشته است اما سرمایه درونی خود را به فراموشی نسپرده است، قرآن این سرمایه درونی را تذکر میدهد.
اگر قرآن عدل و قسط را بیان میکند، برای این است که فطرت انسانی عدل و قسط را میشناسد و در مقابل آنها تعظیم میکند و تسلیم است، بنابراین اگر انسان ظلم کند، این به معنای مرگ عدل و قسط در وجودش نیست، چون عدل و قسط در فطرت انسان وجود دارد و همواره با او خواهد بود، یکی از شکنجههایی که آدم در قیامت و دنیا میبیند، فاصله گرفتن از فطرت است، فاصله گرفتن از فطرت مانند فاصله گرفتن از قرآن است.
خداوند در آیه 124 سوره طه میفرماید «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى»، یعنی (هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم).
مطابق این آیه هر کس از قرآن فاصله بگیرد، خسته میشود و در استرس قرار میگیرد، آرامش خود را از دست میدهد و راحتی ندارد، وقتی به قرآن برمیگردیم، قرآن به ما خوشآمد میگوید، خداوند در آیه 28 سوره رعد میفرماید «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»، یعنی (همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد).
ما اگر از قرآن فاصله بگیریم، از آرامش فاصله میگیریم، اگر هم به قرآن رجوع کنیم، به آرامش رجوع خواهیم کرد، فطرت نیز همینطور است، اگر ما از فطرتمان دور شویم اسیر استرس و اضطراب میشویم، اگر بازگشت به فطرت و انسانیت داشته باشیم، بازگشت به آرامش خواهیم داشت.
در قرآن کریم آمده فطرت یک چیز ثابت است، وقتی فطرت ثابت باشد، دین هم باید ثابت باشد، اگر دین یک چیز ثابت، پایهدار، ماندگار و جاویدان نباشد، ما دچار مشکل خواهیم شد، برای اینکه فطرت ثابت نمیتواند با یک چیز غیر ثابت رفیق شود، چنین رفاقتی پا نمیگیرد، بنابراین دین هم باید ثابت باشد.
به همین خاطر خدا در آیه 64 سوره یونس میفرماید «لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ»، یعنی (در کلمات خدا که وعدهها و بشارتهای اوست هیچ دگرگونی نیست)، یعنی قوانین الهی، پیامها و کلمات الهی تغییر نمیکنند، تاریخ مصرف ندارند، ماندگار و جاودانه هستند.
سنتهای الهی نیز این گونه هستند، خداوند در آیه 43 سوره فاطر میفرماید «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا»، یعنی (هرگز براى سنت خدا دگرگونى نخواهى يافت).
اگر بخواهیم وجه مشترکی برای فطرت انسان، کلمات الهی و برای سنتهای الهی معرفی کنیم، میگوییم همه اینها عنداللهی هستند، خداوند در آیه 96 سوره نحل میفرماید «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ»، یعنی (آنچه پيش شماست تمام مىشود و آنچه پيش خداست پايدار است).
خداوند میفرماید آنچه نزد شماست تاریخ مصرف دارد و تمامشدنی است اما آنچه نزد خداست پایدار و ماندگار است، فطرت «ما عِنْدَ اللَّهِ» است، قرآن، دین و سنتهای الهی «ما عِنْدَ اللَّهِ» هستند، اینها با هم رفاقت دارند و تأییدکننده یکدیگر به حساب میآیند.
قرآن تذکره است، یعنی قرآن این سنتهای ماندگار را به ما یادآور میشود، قرآن همان سرمایههای در فطرت نهفته انسان را یادآوری میکند.
هر آیهای از قرآن که میخوانیم، چون زمینه و بستر آن از طرف خدا در انسان قرار داده شده است، ما میبینیم مفهوم این آیه دقیقاً همان چیزی است که در فطرت ما وجود دارد، آن چیزی که خداوند میفرماید منطبق با همان چیزی است که در وجود ما قرار دارد، «صدق الله العلی العظیم» نیز به همین معناست.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند یکی از کارهای پیغمبران این است که آنها گنجهای درون انسانها که خفته و خوابیده است بر میآشوبانند؛ مانند کاری که کشاورزان انجام میدهند، هر دانه گندم یک گنجنامه است، هر بذر یک گنجنامه است، یک کشاورز ماهر لازم است که این بذر را طوری در زمینی همراه با خاک، آب و نور مناسب قرار دهد که این گنج آشکار شود، ما هم اگر به فلاح و رستگاری برسیم همین اتفاق برایمان میافتد.
خدا به زور آدمها را هدایت نمیکند و مانع هدایت انسانها هم نمیشود، خداوند زمینه را فراهم میکند تا انسانها با اراده خودشان در مسیر هدایت حرکت کنند.
خداوند در آیات 11 تا ۱۴ سوره عبس میفرماید «كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ، فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ، فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ، مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ»، یعنی (زنهار چنين مكن اين آيات پندى است، تا هر كه خواهد از آن پند گيرد، در صحيفههايى ارجمند، والا و پاكشده).
خداوند در این آیات میفرماید قرآن مطهره است، در آیات 77 تا 79 سوره واقعه نیز آمده «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ، لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»، یعنی (كه آن قرآن كريمي است، كه در كتاب محفوظ جاي دارد، و جز پاكان نميتوانند آن را مس كنند)، اینها زیبایی آیات و تعامل آنها با یکدیگر را به ما نشان میدهد.
خدای متعال وقتی راجع به پیامبر (ص) صحبت میکند، به ما میگوید به گفتههای او اعتماد کنید، پیامبر مأمور میشود قرآن را به ما بگوید، او رسول امین است، رسول کریم هم هست، چرا که قرآن کریم را برای ما میآورد، یعنی نام او با مأموریتش سازگار است.
رسول اکرم (ص) کریم است، چرا که معدن کرامت یعنی قرآن کریم را آورده است، همچنین جبرئیل هم معمولاً عنوان امین را با خود به همراه دارد، خداوند به پیامبر (ص) هم میفرماید این چیزی را که جبرئیل برایت میآورد را با اطمینان بگیر، چرا که جبرئیل کریم آن را از سوی خدای کریم آورده است.
جبرئیل امین که قرآن کریم را برای ما آورده است، تنهایی نیامده است، بلکه فرشتگان کریم او را همراهی میکنند و با شوکت و عظمت این اتفاق میافتاد، اینها حامل سعادت انسان هستند، وقتی خداوند میخواهد از اینها صحبت میکند، دو عنوان برای آنها مطرح میکند، یکی میگوید اینها تکتکشان کرامتمدار و کرامتمند هستند.
هر آیه قرآن یک بسته کرامت و برّ است، اگر هر کس میخواهد ابرار باشد باید با قرآن ارتباط بگیرد، هر کس میخواهد کرامت پیدا کند، با قرآن کرامت پیدا میکند، هم برّ بودن و هم اهل کرامت شدن با قرآن میسر است.
خداوند میفرماید عبادت کنید که به تقوا برسید، به تقوا برسید که به کرامت برسید.
خداوند در آیه 99 سوره حجر میفرماید « وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ»، یعنی (و پروردگارت را پرستش كن تا اينكه مرگ تو فرا رسد)، خداوند در این آیه میفرماید ما انسانها اگر بخواهیم به کمال برسیم از نظر اعتقادات باید اهل یقین باشیم، از نظر اخلاق، عبادت و بندگی باید در فضای کرامت زندگی کنیم، اگر کرامت انسانی و یقین اعتقادی را داشتیم، آن موقع انسان موفقی خواهیم شد.
خداوند در آیه 92 سوره آلعمران میخواهد بفرماید که چطور ممکن است ما به برّ نائل شویم؟ برّ یک مقام است، این مقام همین طور گیر آدم نمیآید، راه دارد، خداوند در این آیه میفرماید «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ»، یعنی (هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست).
خداوند در این آیه میفرماید شما زمانی جزو ابرار میشوید که آن چیزی که دوستش دارید را در راه خدا انفاق کنید، یک موقع یک چیزهایی داریم که اگر در خانه بمانند مزاحم ما هستند یا خراب میشوند، این یک چیز است، یک موقع هم هست که آن چیزی که خیلی دوستش داریم را انفاق میکنیم، انشاءالله به این معرفت و توان برسیم، اگر آن چیزی که دوست داریم را انفاق کنیم، برّ را میچشیم.
موقعی که میخواهیم انفاق کنیم خدا به ما دلداری میدهد و میگوید نگران نباشید که شما انفاق کردهاید و مالتان رفت و چیزی گیرتان نیامد، بدانید که خدا میبیند و میداند.
نقل کردهاند امام حسین (ع) روز عاشورا، زمانی که یارانش را به شهادت رسانده بودند، با خدا مناجات میکرد، رو به خدا کرد و فرمود خدایا تحمل همه این اتفاقاتی که میافتد برای من شیرین و آسان است، چون تو داری آنها را میبینی.
امام حسین (ع) چون میداند و میبیند که خدا میبیند، به همین دلیل همه آن قضایا که برای حضرت اتفاق میافتد، برایش زیبا میشود، حضرت زینب (س) هم شاگرد مکتب امام حسین (ع) و شاگرد مکتب حضرت زهرا (س) و امیرالمؤمنین (ع) است، آن حضرت در پاسخ به ابنزیاد گفت «ما رأیت الا جمیلا».
خدای متعال در آیه 5 در سوره انسان میفرماید «إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا»، یعنی (به يقين ابرار و نيكان از جامى مىنوشند كه با عطر خوشى آميخته است).
خدای متعال در آیات 6، 7 و 8 سوره انسان میفرماید «عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا، يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا، وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا»، یعنی (چشمهاى كه بندگان خدا از آن مىنوشند و به دلخواه خويش جاريش مىكنند، همان بندگانى كه به نذر خود وفا میکردند و از روزى كه گزند آن فراگيرنده است مىترسيدند، و به پاس دوستى خدا بينوا و يتيم و اسير را خوراك مىدادند).
این آیات اشاره به این دارند که حضرت زهرا (س)، امیرالمؤمنین (ع) و حسنین (ع) نذر سه روز روزه پیاپی کرده بودند، در روز اول افطار خود را به مسکین، در روز دوم افطار خود را به یتیم و در روز سوم افطارشان را به اسیر انفاق کردند.
چرا آنها به راحتی غذای خود را به مسکین، یتیم و اسیر دادند، خودشان گرسنه بودند و احتیاج داشتند، اضافه غذایشان را نبخشیدند، بلکه غذایی را که خودشان نیاز داشتند بخشیدند، چرا توانستند از نیاز خود دل بکنند؟ برای اینکه پای محبت دیگری در میان بود که از محبت غذا برایشان بااهمیتتر بود، آن هم محبت خدا بود.
خداوند در آیه 31 سوره آلعمران میفرماید «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»، یعنی (بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است).
خداوند در این آیه میفرماید اگر خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید، این علامت دوستی واقعی شماست، چه زمانی دوستی واقعی میشود؟ آن موقعی که هر چه پیغمبر آورد را بگیرید و هر چه پیغمبر منع کرد را کنار بگذارید.
خداوند در این آیه فرمود اگر از خدا تبعیت کنید، خدا دوستی مخصوص خود را شامل حال شما قرار میدهد، آیتالله جوادی آملی میفرماید با نگاهی به آیات قرآن میفهمیم که اگر خدا میفرماید توبه کنید، خودش دو بار توبه میکند تا انسان یک بار توبه کند.
توبه به معنای بازگشت است، ما گناه میکنیم و از خدا دور میشویم، خدا به سراغ ما میآید و به دلمان میاندازد که توبه کنیم، اگر خدا به سراغ ما نیاید و به دلمان نیندازد که توبه کنیم، اگر توبه در وجود ما مطرح نشود ما اصلاً موفق به توبه نمیشویم، خدا کاری میکند که انگیزه توبه کردن و اقدام به توبه در ما ایجاد شود.
سپس خدا منتظر میماند ببیند ما از اختیار خودمان چه استفادهای میکنیم؟ ممکن است ما بگوییم حالا کو تا قیامت، حالا وقت داریم، ممکن هم هست که ما سراسیمه به سراغ خدا برویم و بگوییم خدایا ممنونم که به دل من انداختی توبه کنم.
بنابراین خدا یک توبه کرد که به سراغ ما آمد، یک بازگشت ما داشتیم که به سراغ خدا رفتیم، یک توبه دیگر هم خدا اعمال میکند و تواب میشود، تواب به معنای توبهپذیر است، یعنی توبه ما یک توبه مقدمهای و یک توبه مؤخرهای از سوی خدا داشت، در این میان ما هم یک توبه میکنیم.
در بسیاری از زمینهها همین طور است، از جمله موضوع محبت اینگونه است، خدا محبتش را به همه ما نشان داده است، همین که ما اینجا هستیم و راجع به دین خدا با هم فکر میکنیم، این یعنی خدا ما را دوست دارد، اگر از ما خوشش نمیآمد که علیه خودش عمل نمیکرد، اینکه ما را آفریده یعنی ما را خواسته است و خواهان ماست.
بنابراین یک دوستی از ناحیه خدا برای ما آمده است، حالا که ما در این عالم آمدیم، خدا پیغمبران و کتابهای آسمانی خود را نازل کرد، سپس به ما میگوید شما بیایید از این پیغمبر تبعیت کنید و از این کتابها پیروی کنید، اگر پیروی کردیم یعنی ما هم به نشانه دوستی دستی به سوی خدا دراز کردهایم، اگر ما اقدام به دوستی کردیم، دوستی بعدی از سمت خدا به سمت ما میآید.
اگر به دنبال پیغمبر رفتیم، یعنی به خدا گفتیم خدایا من خیلی به دوستی تو نیازمندم، آمدهام که اظهار کنم من نیز خواهان توأم، نتیجه این میشود که دوستی دوم خدا از راه میرسد.
در تحفالعقول حدیثی از پیامبر (ص) آمده است که چه کسانی اهل برّ هستند؟ آنهایی که ده علامت دارند، آدمی اهل برّ است که دوستیها و دشمنیهایش برای خدا باشد؛ چرا ما به پیامبر (ص) و ائمه (ع) علاقمندیم؟ چرا اربعین برای ما مهم است؟ چرا به حمایت از مظلومان غزه اهمیت میدهیم؟ برای اینکه خدا اینها را میخواهد، ما نیز باید حبّ و بغض را در راه خدا به کار بگیریم.
علامت بعدی این است که آدم اهل برّ اگر یک جا با یک نفر همصحبت و رفیق میشود، به خاطر رضای خداست، اگر هم از یک جا فاصله میگیرد و بین خودش و آنجا فرق میگذارد، این را هم برای رضای خدا تصمیم میگیرد.
علامت بعدی این است که آدم اهل برّ در راه خدا خشمگین میشود، برای خدا هم خشنود و راضی میشود، یعنی خشم و غضبش در راه خداست.
علامت بعدی این است که آدم اهل برّ برای خدا کار میکند، مطلوبش خداست، در طلب محبت و رضایت خداست، علامت بعدی اینکه در حالی در محضر خدا قرار میگیرد که خاشع، خائف، طاهر و مخلص است، یعنی این گونه خودش را در محضر خدا قرار میدهد و اهل احسان و نیکومداری در پیشگاه خداست، ممکن است یک نفر کار نیک انجام بدهد اما نیت و عقیده نیک نداشته باشد، مطابق آیات قرآن محسن کسی است که عقاید نیک دارد، عمل نیک دارد، گفتارش هم گفتار نیک است، وقتی همه اینها در یک نفر جمع شد، این آدم محسن است.
امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل کردهاند که حضرت فرمودند چهار چیز گنجنامه و معدن برّ است، هر کس برّ میخواهد این چهار چیز را جدی بگیرد تا روح برّ در او بیدار شود.
نخست اینکه فقر، نیاز و احتیاجش را کتمان کند، دائم ناله نکند، شاکر باشد و احتیاجاتش را کتمان کند، ما خیلی کارهایمان را خودمان میتوانیم انجام دهیم، نباید آنها را به دوش این و آن بیندازیم، این باعث میشود روح برّ در ما بیدار شود.
دوم اینکه وقتی از فقیری دستگیری میکند و صدقهای میدهد بکوشد این پنهان بماند، البته این استثنائاتی هم دارد، برای مثال اگر صدقه را آشکارا دادیم و چند نفر دیگر هم بخاطر کار ما به این امر خیر قیام کردند، اینجا آشکارا صدقه بدهید، چون این هم برای رضای خداست.
سوم اینکه مرض را کتمان کنید، خیلی نباید دردها را به زبان آورد، چهارم اینکه مصیبتهایی که پیش میآید را زیاد تکرار نکنید، این چهار کتمان باعث می شود روح انسان اهل برّ شود.