امروز :
Skip to main content

نماینده ولی‌فقیه در استان قزوین در جلسه تفسیر قرآن کریم به بیان نحوه خروج یهودیان بنی‌نضیر از مدینه پرداخت.

آیت‌الله عبدالکریم عابدینی در جلسه 92 تفسیر قرآن کریم که در تاریخ 23 دی 1403 در مسجد شیخ‌الاسلام برگزار شد، در شرح سوره حشر اظهار کرد: خدای متعال در آیه 2 سوره حشر فرموده است «هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ»، یعنی (اوست كسى كه از ميان اهل كتاب كسانى را كه كفر ورزيدند در نخستين اخراج از مدينه بيرون كرد گمان نمی‌کرديد كه بيرون روند و خودشان گمان داشتند كه دژهايشان در برابر خدا مانع آن‌ها خواهد بود ولى خدا از آنجايى كه تصور نمی‌کردند بر آنان درآمد و در دل‌هايشان بيم افكند به طورى كه خود به دست ‏خود و دست مؤمنان خانه‌هاى خود را خراب می‌کردند پس اى ديده‏وران عبرت گيريد).

خدای متعال در این آیه می‌فرماید خدا کافران اهل کتاب، یعنی یهودیان را از خانه‌هایشان در اولین حشر اخراج کرد، در حالی که شما که مسلمان هستید گمان نمی‌کردید به این راحتی بتوانید این‌ها را از خانه‌ها و از دژهای مستحکمشان بیرون کنید.

خدای متعال در ادامه می‌فرماید خود یهودیان هم گمان می‌کردند این دیوارهای بلند و دژهای مستحکمی که درست کرده‌اند، نمی‌گذارد که مسلمان‌ها بیایند به این‌ها مسلط شوند و بتوانند این‌ها را از خانه‌هایشان بیرون کنند، اما خدا کاری کرد که اصلا با حساب و کتاب دنیوی سازگار نبود و با قواعد جنگ و مقابله قابل محاسبه نبود.

خدای متعال در ادامه می‌فرماید نه تنها خدا یهودیان را از خانه‌هایشان بیرون کرد، بلکه در دل‌هایشان رعب و وحشت انداخت و ترس سراپای وجود آن‌ها را فرا گرفت و خودشان شروع به خراب کردن خانه‌هایشان کردند، مؤمنین هم برای خراب کردن خانه‌های آن‌ها آمدند، یعنی دو طایفه اعم از خود یهودیان و مسلمانان، خانه‌های یهودیان بنی‌نضیر را خراب می‌کردند.

خدای متعال در پایان این آیه می‌فرماید ای کسانی که اهل بصیرت هستید، عبرت بگیرید؛ یعنی هر کس اهل بصیرت است باید بداند که خدا بدی‌ها را بر نمی‌تابد، مؤمنین بدانند که اگر یهودی‌ها دژهای مستحکم دارند خراب‌شدنی است، پس عبرت بگیرید و بدانید خدای امروز نیز همان خدای زمان رسول خدا (ص) است و همان قدرت را دارد و انتقام می‌گیرد.

خدای متعال در آیه 26 سوره نحل می‌فرماید «قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيَانَهُمْ مِنَ الْقَوَاعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَأَتَاهُمُ الْعَذَابُ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ»، یعنی (كسانی كه قبل از ايشان بودند نيز از اين توطئه‏‌ها داشتند، ولی خداوند به سراغ شالوده زندگی آن‌ها رفت و آن‌را از اساس ويران كرد، و سقف بر سرشان از بالا فرو ريخت، و عذاب الهی از آنجايی كه نمی‌‏دانستند به سراغشان آمد).

خدای متعال در این آیه فرموده است یهودی‌ها وقتی در مقابل خدا مکر و حیله به کار بردند، خدا خانه‌ها و بساطشان را از ریشه ویران کرد، سقف خانه‌هایشان بر سرشان ریخت، از آن جاهایی که گمانش را نمی‌کردند عذاب بر آن‌ها نازل شد.

در آیه 2 سوره حشر کلمه «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» آمده است، مفسران نظرهای متفاوتی در خصوص این کلمه داده‌اند، جمع‌بندی نظر مفسران شیعه این است که «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» یعنی اولین قیام و اولین خروجی که مسلمانان کردند، بنی‌نضیر را از خانه‌هایشان در مدینه بیرون کردند، یعنی با نخستین اقدام موفق شدند یهودیان را بیرون کنند.

برخی هم گفته‌اند این «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» به یهودی‌ها برمی‌گردد که اولین باری که اخراج می‌شوند و مردم می‌فهمند که این‌ها اخراج شدند، همان زمانی است که مسلمان‌ها به این‌ها حمله کردند و این‌ها را از خانه‌هایشان بیرون کردند و فراری‌شان دادند.

اگر «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» را به‌صورت فوق معنا کنیم، حشر بعدی را طبق روایات و برخی از اقوال مفسران باید منتظر باشیم که اتفاق بیفتد، یعنی همان‌طور که مسلمانان، یهودیان کافرمنش بنی‌نضیر را از خانه‌هایشان بیرون کردند، این یک اخراج جهانی و بین‌المللی است که صدای آن همه جا پیچیده و تاریخ این را ثبت و ضبط کرده است، گویا می‌خواهد به ما بگوید منتظر باشید که علیرغم اینکه این‌ها دیوارهایشان را مستحکم می‌سازند، اما خانه‌هایشان به دست خودشان خراب خواهد شد و از آنجایی که هستند بیرون خواهند رفت.

برخی گفته‌اند «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» یعنی یهودی‌ها اول از خانه‌هایشان بیرون رفتند، دوم هم محشور شدن در قیامت است، این را مفسران نمی‌پذیرند، چون معتقدند این معنای حشر نیست، خدای متعال در آیه 17 سوره نمل می‌فرماید «وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ»، یعنی (و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمع‏آورى شدند و براى رژه دسته‌دسته گرديدند).

خدای متعال در این آیه می‌فرماید لشکریان سلیمان اعم از آدم‌ها، جنیان و پرندگان، همه به فرمان او عمل می‌کردند، وقتی او خواست جنگ اتفاق بیفتد و اعلام آمادگی کند، همه این‌ها قیام کردند و برای نبرد و پیکار آماده شدند.

در باب ساحرانی که فرعون به آن‌ها پول و وعده داده بود و قرار بود در مقابل حضرت موسی (ع) بایستند تا موسی (ع) را از چشم مردم بیندازند، خدای متعال در آیه 59 سوره طه می‌فرماید «قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَأَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى»، یعنی (موسى گفت موعد شما روز جشن باشد كه مردم پيش از ظهر گرد مى‌‏آيند).

خدای متعال در این آیه می‌فرماید مردم در روز موعود جمع شدند تا ببینند چه اتفاقی می‌افتد و ساحران فرعونی و موسی (ع) چه می‌کنند، در این آیه نیز کلمه حشر به کار برده شده است، بنابراین حشر به معنای قیام، شورش و اقدام است، این یک موقع به معنای اقدام به جنگ با کفار یهودی است، یک موقع هم به معنای اقدام به فرار یهودی‌هاست.

در رابطه با آیه 2 سوره حشر، یک نکته این است که یهودیان از جاهای مختلف به مدینه آمده بودند، چون در کتاب‌هایشان خوانده بودند که قرار است در آخرالزمان پیامبری در جزیره‌العرب مبعوث به رسالت شود، این‌ها به همین دلیل کوچ کرده بودند و به مدینه آمده بودند و در آنجا اسکان کرده و خودشان را آماده می‌کردند تا پیامبر مبعوث شود.

آیا این‌ها مثل منتظران ظهور منجی عالم بشریت انتظار می‌کشیدند و برای عبادت، بندگی و یاری کردن حضرت آمده بودند؟ بعدها رفتار این‌ها نشان داد که این‌ها برای زمین‌خواری، مقام و منزلت آمده بودند، چون فکر می‌کردند پیامبری که می‌آید موقعیتی دارد، خوب است ما هم در اطراف او باشیم و خودمان را به او نزدیک کنیم و از این فرصت برای دنیاپرستی استفاده کنیم.

یهودیان به‌شدت دنیاپرست و مقام‌پرست بوده و هستند و به‌شدت واهمه دارند که مبادا جانشان به خطر بیفتد، این‌ها برای اهدافی که داشتند به مدینه آمدند، این‌ها برای عهد و پیمان با پیامبر (ص) و محبت نسبت به آن حضرت به مدینه نیامده بودند.

این مثل همان کاری است که صهیونیست‌ها در اشغال سرزمین‌های مسلمان‌ها انجام داده‌اند، این‌ها برای اشغالگری، منفعت‌طلبی و دنیاجویی به این سرزمین‌ها آمده‌اند.

خدای متعال در آیه 89 سوره بقره می‌فرماید «وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ»، یعنی (و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز در انتظارش بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مى‌‏جستند ولى همين كه آنچه كه اوصافش را مى‌شناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنت‏ خدا بر كافران باد).

خدای متعال در این آیه فرموده است یهودیان دیدند کتابی تحت عنوان قرآن از طرف خدا آمده و تورات آن‌ها را تصدیق می‌کند، قبل از این هم یهودیان می‌گفتند قرار است اتفاقاتی در دنیا بیفتد و پیامبری ظهور کند، اما وقتی این پیامبر آمد و می‌دیدند همان نشانه‌هایی که در تورات است، در حضرت مشاهده می‌شود، کفر ورزید، برای اینکه فکر کردند اگر این پیغمبر را بپذیرند، آن موقعیت‌ها، منصب‌ها و جایگاه‌هایی که دارند را از دست می‌دهند، بنابراین کفر ورزیدند تا موقعیت دنیایی‌شان حفظ شود، این‌ها نیامده بودند پیغمبر را یاری کنند، بلکه آمده بودند علیه پیغمبر (ص) نقشه بکشند.

یهودیان همواره در طول تاریخ این گونه بوده‌اند و هنوز هم علیه دین، قرآن و مسلمانان همین کارها را می‌کنند.

نکته دیگر اینکه یهودیان آن روزگار همانند یهودیان امروز از منافقان به‌عنوان ابزار نفوذ علیه اسلام و مسلمانان استفاده می‌کردند، یعنی این تازگی ندارد، نه رفتار منافقین تازگی دارد و نه رفتار یهودیان و استکبار جهانی در استفاده از منافقین علیه مسلمانان تازگی دارد، همه این‌ها از قدیم بوده است.

اگر ما بخواهیم یهودیان را با معیار منافقی بسنجیم، خود این‌ها هم منافق هستند، یعنی پدر منافقین همان یهودی‌ها هستند، پیشکسوت منافقین همان یهودیان هستند، بنابراین در کفر، لجاجت، دنیاپرستی، ظلم و نفاق یهودی‌ها پیشکسوت منافقین عصر و زمانه ما هستند.

نکته دیگر اینکه یهودیان در نقض پیمان، شهره بوده‌اند، کار این‌ها پیمان‌شکنی و بدعهدی بوده است، خدای متعال در آیه 155 سوره نساء می‌فرماید «فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا»، یعنی (پس به کیفر پیمان‌شکنی آنان و کفرشان به آیات خدا، و به ناحق کشتن پیامبران، و گفتار بی‌پایه و باطل‌شان که دل‌های ما در پوشش و حجاب است از این رو سخن حق را درک نمی‌کنیم، لعنتشان کردیم] بلکه به سبب کفرشان بر دل‌هایشان مُهرِ محرومیت از فهم معارف زدیم؛ به همین سبب جز اندکی ایمان نمی‌آورند).

خدای متعال در این آیه می‌فرماید یهودی‌ها پیمان‌هایشان را نقض می‌کردند، به آیات خدا کفر می‌ورزیدند و بدون هیچ بهانه‌ای پیامبران خدا را به شهادت می‌رساندند.

مرحوم محمدجواد مغنیه که از خاندان شهید مغنیه بوده‌اند، توضیحاتی داده‌اند در این خصوص که چه اتفاقاتی افتاد که آیه دوم سوره حشر نازل شد، او گفته خلاصه قصه بنی‌نضیر این است که آن‌ها در یک جایی از مدینه سکونت داشتند، وقتی حضرت از مکه به مدینه هجرت کردند، با این قبیله قرارداد صلح بستند، البته این ظاهرا قرارداد صلح بود اما در باطن قرارداد ریشه‌کن کردن یهودیان از  مدینه بود، اگر حضرت این کار را نمی‌کرد آن‌ها در زمانی که اسلام نهالی نوپا بود، دست به اقدامات خطرناکی می‌زدند و به راحتی به اسلام آسیب می‌رساندند، همچنین اگر حضرت با آن‌ها قرارداد صلح نمی‌بست، نمی‌توانست در مقابل بداخلاقی‌های آن‌ها اقدامی کند.

حضرت طبق این قرارداد به یهودی‌ها فرمود شما نباید کاری به کار ما داشته باشید، ما هم کاری به کار شما نداریم، این قرار ماست، وقتی مسلمان‌ها در جنگ بدر بر قریش پیروز شدند، بنی‌نضیر هم به‌دلیل منافعی که این پیروزی برایشان داشت، از پیروزی مسلمان‌ها خوشحال شدند.

وقتی مسلمان‌ها در جنگ احد آسیب دیدند و شکست خوردند، بنی‌نضیر عهدی که با پیامبر (ص) بسته بودند را نقض کردند و شروع به حیله و نیرنگ کردند، کعب‌بن‌اشرف که رئیس بنی‌نضیر بود، با اباسفیان پیمان بست و گفت اکنون موقع این است که ما با هم علیه اسلام و رسول خدا (ص) یکی شویم.

کعب‌بن‌اشرف اینقدر بی‌ادب شده بود که اشعاری را به‌عنوان توهین و تحقیر علیه رسول خدا (ص) به زبان جاری می‌کرد، حضرت هم به اصحایش فرمود قتل این فرد واجب است، البته حضرت هیچ دستوری را از جانب خود صادر نمی‌کرد، بلکه فرمان خدا را اجرا می‌کرد.

کسی که نسبتی هم با کعب‌بن‌اشرف داشت، این مأموریت را قبول کرد و به راحتی کعب‌بن‌اشرف را کشت و فرمان رسول الله (ص) را اجرا کرد، حضرت به یهودیان فرمود دیگر مدینه جای ماندن شما نیست، مجازاتتان این است که باید از شهر بیرون بروید، وقتی قرار شد یهودیان از شهر بروند، کعب‌بن‌اشرف هنوز کشته نشده بود، او به یهودی‌ها گفت ما و منافقین همه با هم و علیه رسول خدا (ص) می‌شویم.

یهودیان و منافقین این خواب‌ها و گمانه‌های شیطانی را راجع به انقلاب ما نیز داشته‌اند، اما خروجی این است که امروز اسلام در عزت و اقتدار است و آن‌ها در آتش فتنه‌های خودشان می‌سوزند. 

خدای متعال راجع به منافقین فرموده این‌ها مثل چوب خشک هستند که باید به جایی تکیه کنند وگرنه نمی‌توانند سرپا بایستند، منافقین در زمان رسول خدا (ص) به یهودیان، مشرکان و کفار قریش تکیه می‌کردند، در زمان جنگ نیز به صدام و آمریکا تکیه می‌کردند.

خلاصه اینکه پیامبر (ص) فرمود یهودیان باید شهر را ترک کنند و بروند، منافقین برای تحریک یهودیان نزد آنان رفتند تا به آن‌ها بگویند استقامت کنند، این باعث شد یهودیان به جای اینکه خانه‌هایشان را رها کنند و بروند، طمع کنند و بگویند حالا که یار و یاور داریم، می‌مانیم، مقاومت می‌کنیم و می‌جنگیم.

وقتی کار را به اینجا رساندند، رسول خدا (ص) فرمود ما باید این‌ها را محاصره کنیم، این محصور شدن 21 شبانه‌روز به طول انجامید، پیامبر (ص) امر فرمود این‌ها در محاصره دارند وقت را تلف می‌کنند، اینان وابستگی شدیدی به نخلستانشان دارند، بروید به آن‌ها نشان بدهید که ما می‌خواهیم نخلستان‌های شما را قطع کنیم.

وقتی حضرت این فرمان را صادر کرد و وقتی این محاصره طولانی شد، منافقین یهودی‌ها را رها کردند، شرایط به گونه‌ای شد که یهودیان تسلیم شدن را انتخاب کردند، سپس حضرت به این‌ها فرمود از شهر بروید، هر سه نفر حق دارید فقط یک بار شتر با خود ببرید، یعنی این گونه نیست که هر چه دارید را ببرید، قرار شد یهودیان از مدینه بروند و هرگز به آنجا برنگردند.

خدای متعال در آیه 2 سوره حشر می‌خواهد بگوید ای پیغمبر، درست است که تو کار کردی، اما آن کسی که یهودیان را از مدینه بیرون کرد و آن‌ها را به شکست و ذلت کشاند خدا بود، تو هم چون مجری فرمان خدا بودی کارت گرفت، این مفهوم در آیه 17 سوره انفال نیز این گونه آمده است که خداوند فرموده «وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى»، یعنی (به کشتن دشمنان بر خود مبالید شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کشت).

در تفسیر قمی هم این شأن نزول دیدنی است، در این تفسیر نیز آمده است ای مسلمانان، شما هم گمان نمی‌کردید این کار شدنی باشد، اما دیدید که اتفاق افتاد، مرحوم قمی گفته سه طایفه از یهود شامل بنی‌نضیر، قریظه، قینقاع در مدینه بودند، عهد و پیمانی بین این‌ها و رسول خدا (ص) بسته شده بود، اما اینان عهد و پیمانشان را نقض کردند.

یک نفر از مسلمانان دو نفر از یهودی‌ها را کشته بود، طبق عهد و پیمان حضرت باید دیه این دو یهودی را می‌داد، وقتی حضرت نزد کعب‌بن‌اشرف که بزرگ بنی‌نضیر بود، رفت تا دیه این دو نفر را بپردازد، او به پیامبر (ص) گفت خیلی خوش آمدی یا ابوالقاسم، طوری از جا برخاست که گویا قصد دارد برود اسباب پذیرایی برای حضرت بیاورد، اما نزد خودش تصمیم گرفت که الان موقع مناسبی برای کشتن پیامبر (ص) است.

جبرئیل به رسول خدا (ص) خبر داد که نقشه کعب‌بن‌اشرف چیست، رسول خدا (ص) هم به محمدبن‌مسلمه‌انصاری که در نهایت قاتل کعب شد، فرمود من خبر دارم شما چه نقشه‌ای کشیده‌اید، یا از این شهر بیرون می‌روید، یا آماده جنگ باشید.

باید دقت کنیم این‌ها نسخه‌های امروز مقابله با یهود هم هست، یهودیان در وهله اول گفتند ما از شهر می‌رویم، اینجا منافقین فعال شدند و به بنی‌نضیر گفتند شما تنها نیستید، ما هم با شما هستیم، قوم ما و هم‌قسم‌های ما به کمک ما می‌آیند، سپس منافقین به یهودیان گفتند اگر شما علیه پیامبر (ص) قیام کنید، ما هم با شما قیام خواهیم کرد، اگر بجنگید ما هم با شما علیه پیامبر (ص) می‌جنگیم.

با اینکه یهودی‌ها به پیامبر (ص) گفته بودند ما شهر شما را ترک می‌کنیم و می‌رویم، اما ماندند، خانه‌هایشان را آماده کردند و دیوارهایشان را محکم کاری کردند و گفتند ما با شما می‌جنگیم، به رسول خدا (ص) هم پیغام دادند که ما نمی‌رویم و سر جای خودمان هستیم، هر کاری دلت می‌خواهد بکن.

رسول خدا (ص) قیام کرد و الله اکبر گفت، اصحابش هم بلند الله اکبر گفتند، با همین الله اکبرها وحشت در دل یهودی‌ها انداخته شد، رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود نزد بنی‌نضیر برو و پرچم را به دست بگیر، رسول خدا (ص) هم آمد و دژ و قلعه یهودی‌ها را محاصره کردند، طوری شد که اگر کسی از یهودی‌ها خانه‌ای با تزئینات زیبا داشت، خودشان خانه‌شان را خراب می‌کردند تا اگر شکست خوردند این سرمایه و زیبایی در اختیار مسلمانان قرار نگیرد.

پیامبر (ص) شروع به بریدن نخل‌های این‌ها کرد، برای اینکه یهودیان مقاومت می‌کردند و حضرت می‌خواست مقاومت آن‌ها را بشکند، یهودیان به جزع افتادند و گفتند چرا نخل‌ها را قطع می‌کنید؟ بگذارید نخل‌ها بماند؛ این‌ها می‌خواستند به این طریق مقاومت کنند و مسلمانان را شکست بدهند.

وقتی بنی‌نضیر دیدند پیامبر (ص) خیلی جدی است، به پیامبر (ص) گفتند ما تصمیم گرفته‌ایم از اینجا برویم؛ از این آیه معلوم می‌شود یهودیان اگر مال و جانشان به خطر بیفتد، گورشان را گم خواهند کرد، اما اگر ببینند مال و جانشان در امن و امان است هیچ چیزی نمی‌تواند آن‌ها را از جایشان تکان بدهد.

یهودیان گفتند ما اموالمان را برمیداریم و از این شهر می‌رویم، پیامبر (ص) فرمود نه، به اندازه بار یک شتر می‌توانید اموالتان را ببرید، وقتی حضرت این طور فرمود، یهودیان مقاومت کردند و گفتند ما خیلی بار داریم و به یک شتر قانع نمی‌شویم، این‌ها چند روزی در شهر ماندند، اما به تنگنا افتادند و گفتند قبول است، ما با یک بار شتر می‌رویم.

این بار پیامبر (ص) سخت‌گیری‌شان را بیشتر کردند و فرمودند باید بروید و حق ندارید هیچ چیزی با خودتان ببرید، هر کس با خودش چیزی ببرد، او را خواهیم کشت؛ این آیه به ما نشان می‌دهد باید با یهودیان این گونه رفتار کنیم تا سر جای خود بنشینند.

یهودیان از مدینه خارج شدند، یک عده از آنان به سمت فدک رفتند، یک عده هم به سمت وادی‌القری رفتند، یک عده هم به سمت شامات رفتند، اینجا بود که خدا آیه 2 سوره حشر را نازل کرد، یعنی همه این سخنانی که پیامبر (ص) می‌فرمود از جانب خدا بود و رسول خدا (ص) از خودش حرفی نمی‌زد، لذا آن کسی که یهودیان را از شهر بیرون کرد خدا بود، چون مسلمان‌ها تصور نمی‌کردند بتوانند یهودیان را از خانه‌هایشان بیرون کنند، خود یهودیان هم می‌گفتند این دیوارهای محکم مگر می‌گذارد مسلمان‌ها ما را از خانه‌هایمان بیرون کنند؟ 

در طوفان‌الاقصی هم یهودیان صهیونیست باورشان نمی‌شد که مسلمانان بتوانند از دیوارهای آن‌ها عبور کنند و آنان را با خواری و ذلت به اسارت بگیرند.

این شأن نزول‌ها برای همه سوره حشر بود و خواستیم بدانید که کل سوره حشر در چنین فضایی نازل شده است.

ممکن است این سؤال در ذهن برخی از ما پیش بیاید که چرا رسول خدا (ص) اینقدر در مورد این مسئله سخت‌گیری کرد؟ صاحب تفسیر کاشف یعنی محمدجواد مغنیه که از اجداد شهید مغنیه است، می‌فرماید پیامبر (ص) نسبت به یهودی‌ها بر اساس کتاب توراتی که آن‌ها ادعا می‌کنند عمل کرد، البته تورات حقیقی این گونه نیست، حضرت به ما یاد دادند که شما اکنون اگر می‌خواهید این‌ها ریشه‌کن شوند، بیایید با این‌ها همین رفتار را داشته باشید.

محمدجواد مغنیه می‌گوید این سؤال مطرح است که چرا رسول خدا (ص) یهودیان را به خاطر خیانتشان از شهر بیرون کرد؟ چرا اموالشان را مصادره کرد؟ چرا اموال غیر منقولشان را صاحب شد؟ جواب این است که حضرت با عقیده خود آن‌ها با آنان معامله کرد، یعنی آنان خودشان همین عقیده را داشتند.

در توراتی که یهودیان مدعی آن هستند، آمده است شهری که شما فاتح آن شوید، همه آدم‌هایی که در آنجا هستند، مانند عبد و برده شما و در تسخیر شما هستند، اگر با شما کنار نیامدند و دیدید که می‌خواهند با شما بجنگند، محاصره‌شان کنید، اگر هم کدخدای آن شهر، شهر را در اختیار شما قرار داد، مردانشان را با شمشیر به قتل برسانید، اما زنان، کودکان و بهائم آن‌ها را به عنوان غنیمت بگیرید.

محمدجواد مغنیه می‌گوید کسی که دینش این است، به همه احکام دینش ملتزم است و باید اعتقاد داشته باشد که این احکام باید برای خودش اجرا شود. رسول خدا (ص) نیز همین کار را کرد و دین آنان را برای خودشان اجرا کرد، امروز هم اگر ما با سیره رسول اکرم (ص) به سراغ یهودی‌ها برویم، نتیجه‌بخش خواهد بود.